دوران اختفا وپنهان زیستن حضرت مهدی (عج)
ملاقات و طول عمر امام مهدی(عج(
نویسنده: احمد ابراهیمی هُرستانی
چکیده
همه
تلاش انسانهای که مبنایشان تحقق وعدۀ الهی است صَرف زمینهسازی ظهورمصلح
آخرالزمان میشود. تأثیر انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان قابل تردید نیست؛ یعنی
این انتظار است که بعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار میدهد. ما در این
مقاله به انتظار و رابطه آن با حضرت حجت (علیه السلام) و امتداد داشتن این انتظار
در آفت زدایی از امّت و حتی سیر آن در عالم برزخ سخن به میان آوردهایم و سپس به
مقدمات این انتظار از جمله، یقین داشتن به وقوع چیزی و نزدیک دانستن وقوع آن چیز
و... صفات منتظران از جمله، داشتن کرامت و برتری اخلاقی، اطاعت پذیری پرداختهایم
که این سیر باعث قِوام بخشی وجود منتظر خواهد بود.
کلیدواژگان: منتظر، انتظار، تشیع، مقدسات انتظار، امّت، وعده الهی.
مقدمه
انتظار از اساسیترین وعده های پروردگار است که در آن بسیاری از انسانها در بوته آزمایش الهی مردود وعده ای هم پیروزمندانه وسربلند خواهند بود. کُنه انتظار، حالت آفت زدایی بشریت از کدورات وآلودگی های ظاهر وباطن است که در طول مدتهای مدیدی که حضرت ولی عصر (علیه السلام) درغیبت به سر میبردند بشر را فراگرفته بود. یکی از کارهای که در طی مسیر انتظار انجام خواهد گرفت وریشه در آفت زدایی دارد، عدالت حقیقی در انتظار است که ازطریق مقاومت پذیریی در برابر ظلم ستمگران این وعدهی الهی محقق خواهد شد و بزودی انسانیت آن را درک خواهد نمود.
انتظار در مکتب تشیع
مکتب
تشیع دارای مبناهای اصیلی است که از طریق آن مبناها، انسانها را به سمت تحقق وعده
های الهی رهنمون میسازد. یکی از آن مبناهای اساسی و اصیل «انتظار» است که حالتی
انسانی است که انسان به خاطر وجود آن، ضمن پیراستن وجود خویش از زشتیها و پستیها
و آراستن آن به زیبائیها و خوبیها، در ارتباط مستدام با امام معصوم علیه السلام،
همه تلاش خویش را صرف زمینهسازی ظهور مصلح آخرالزمان میکند و در جهت محقق نمودن
وعدۀ پروردگار نسبت به قیام و برپایی دولت اهل بیت (علیهم السلام) با تمام وجود
همت خود را مصروف میکنند.
طبق این تعریف انتظار فرج عامل مهمی در جهت خودسازی فردی، اصلاح جامعه و کاهش
جرائم و مفاسد خواهد بود. تأثیر بسزایی که انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان دارد
قابل تردید نیست؛ یعنی انتظار، بُعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار داده
همه مناسبات او را فرامی گیرد؛ و این خود بالاترین تلاشی است که در راه خدا صورت
میپذیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «أفضَلُ جِهادِ اُمّتی اِنتظارُ الفرج»
(1)؛ با فضیلتترین جهاد امت من، انتظار فرج است؛ و پیشوایان معصوم (علیهم السلام)
اجر بسیاری برای منتظران بیان کردهاند؛ چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَن سُرَّ أن یَکُونَ مِن أصحابِ القائم علیه السلام فَلینتَظِر وَ لیَعمَل
بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظِرٌ فاِن ماتَ وَ قامَ القائم علیه
السلام به عدهُ کانَ لَهُ مِنَ الأجرِ مُثلُ أجرِ مَن اَدرَکَهُ فَحِدُّوا و
انتَظِرُوا هَنیئاً لَکُم أیَّتُها العِصابَةُ المَرحُومَة» (2)؛ «کسی که دوست
دارد از اصحاب و یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید منتظر ظهور باشد و به
پاکدامنی و نیک خُلقی خود را بیاراید در حالی که پیوسته به انتظار نشسته است. پس
اگر با این اوصاف از دنیا برود و حضرت مهدی علیه السلام بعد از او قیام کند؛ پاداش
او همانند فردی است که امام قائم را درک کرده است. ای گروهی که مورد رحمت خدا قرار
گرفتهاید کوشش کنید و انتظار بکشید [که این مقام والای انتظار] برای شما گوارا
باد.»
امام صادق (علیه السلام) در روایت دیگری به یکی از پیروانش دستور داد که «وَ
انتَظِر الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءاً» (3)؛ «شب و روز منتظر فرج باش»
بنابراین تنها عامل نجات بخش انسان و امید به سربلندی و تکامل انتظار فرج حضرت
مهدی (علیه السلام )است؛ یعنی نه تنها باید منتظر بود بلکه باید منتظری باشیم که
لحظه ای از انتظار خویش دست نشَُسته و در تربیت خویش و اصلاح جامعه قدم برداریم.
انتظارِ عدات اَنفسی و آفاقی
بی
تردید مصلحان زیادی در طول تاریخ سخن از «عدالت» بیان داشتهاند؛ اما عدالتی که
منحصر در اجتماع است؛ یعنی اجرای عدالت در سطح اجتماعات بشری و در حقوق اجتماعی،
در حالی که مرحلۀ اجتماعی عدالت بعد از عدالت در مرحلۀ نفوس است. هر گاه درون و
جان آدمی بوی عطر عدالت را استشمام نمود و عجین آن شد و در ذات خود پدیدار نمود او
میتواند عدالت را در مرحلۀ اجتماع به ظهور رساند. بنابراین تحقق عدالت ابتدا از
نفس آدمی شروع میگردد که ما آن را به «عدالت اَنفسی» نام گذاری نمودیم. پس از این
مرحله گستردگی عدالت به گونه ای است که بعد از عدالت أنفسی آدمی به دنبال است که
این عدالت را در بستر هستی و عالم وجود برای تمام جانوران، گیاهان و دیگر مظاهر
طبیعت بهره مند سازد. که به نام «عدالت آفاقی» معلوم است.
بنابراین وقتی انسان در تحقق عدالتهای نام برده شده (عدالت انفسی و آفاقی) توانست
به کمال مطلوب دست یابد، تحقق عدالت اجتماعی (که بشریت با همۀ پیشرفتهای خویش
نتوانسته است خود را به آن نزدیک سازد) امری سهل و پیش افتاده خواهد بود. البته
این نکته را نباید به فراموشی سپرد که به دست آوردن عدالت انفسی و آفاقی نیز مشکل
است و دارای موانع متعددی بر سر راه خود دارد. همچون تمایلات و خواسته های درونی و
موانع برونی همانند قدرتها و فسادها. پیشنهاد چنین عدالتی که أنفسی و آفاقی باشد
نخست توسط انبیاء بیان شد که البته با سخت گیریها روبرو شد، به ویژه توسط
طغیانگران و طاغوتیان که نمیخواستند انسان در آزادی خویش به زندگی رفاه گونه و
آرام خود مشغول باشد. اینان نمیخواهند انسان عدالت خواه و آزاد گردد و با ظالمین
به ستیزه برخیزد. آری، منتظران حقیقی حضرت قائم علیه السلام در طول تاریخ انتظار
در شوق و طلب اند، آرمانی که یاد شد محقق گردد.
منتظران عدالتی را خواهانند که جامع جمیع کمالات است و انسان را به سر منزل مقصود
میرساند و تربیتِ فردی و اجتماعی وی را در تحت توجّه عدالت مورد توجّه قرار میدهد.
بنابراین انتظار برای رسیدن به چنین روزی که کمال بزرگ بشریت در پرتو عدالت انفسی
و آفاقی محقق میگردد بجا و نیکوست. (4)
انتظار دعوت به نپذیرفتن
نباید
پنداشت که انتظار حضرت مهدی علیه السلام بدین معناست که حرکتهای مصلحانه و
عدالتخواه را به کناری گذاشته، عادت به پذیرش وضعیت موجود کنیم. انتظار پرچم هدایت
و مقاومت پذیری در مقابل سختیها و مشکلات بر سر راه است. مکتب انتظار مکتب پذیرش
و سازش نیست بلکه هماره «جاء الحق و زهق الباطل» را بر زبان جاری ساخته، مبارزه را
بر سردست حمل میکند.
شیعه با حضور در آرامشگاه «نپذیرفتن باطل» در برابر هر ظلم و ستمی میایستد.
منتظر، متعهد شده است که درا جرای عدالت از پا ننشیند و هیچ ظلم و ناحقی را تحمل
نکند. آنها سکوت را برنمی تابند بلکه ایدهآلگراترین هستند و به تحقق عدالت
متعهدانه عمل میکنند.
چگونه عده ای به خود اجازه میدهند که مکتب انتظار را، مکتبی نامتعهدانه تفسیر کند
و ازتشعشعات نورانی «نپذیرفتن باطل» بکاهند. کجاتکلیف مسلمان این بود که به کناری
نشسته تا دین و اعتقادات او را بربایند؟ کی تکلیف شیعه این بوده است که ذلت پذیرد
و به قعود سوق پیدا کند؟ بنابراین انتظار یعنی دعوت همه به امید و نپذیرفتن باطل
که ظهور آن در مکتب مهدویت رساتر خواهد بود.
انتظار و مرابطۀ با امام علیه السلام
خداوند
متعال در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ
وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (5)
یکی از معانی رباط، مرزبانی، سنگرداری و دیده بانی است. که نوعاً در خطوط مقدّم
جبهه اتفاق میافتد. انسان منتظر نیز به مرزبان شباهت دارد، که نه تنها در حوزۀ
جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی، بلکه در تمام ابعاد کمالی خود دیده بانی داشته باشد؛
تا هم خود را توانمند کند و هم تلاشش در این باشد که هوشیارانه و تیزبینانه به افقهای
دور و نزدیک، چشم بدوزد تا ببیند مهدی علیه السلام در غیبت چه یاری را در کجا و در
کدام بُعد میطلبد؛ از این رو در هر سنگری آمادهی دفاع است. شیعه باید همواره و
در هر زمان در مرابطه باشد؛ یعنی منتظر، همیشه باید درخط مقدّم جبهه، آمادهی دفاع
در برابر حملهی ناگهانی و هجوم مخفیانهی دشمن باشد.
از معانی دیگر مرابطه، پیوند و ارتباط با امام علیه السلام است؛ یعنی در خدمت امام
زیستن و مرزبان دستورات و خواسته های او بودن؛ و یا دیگری معارف و حقایق ازآبشخورش
و با او هم پیمان و متحد شدن. امروز یکی از پایه های عمیق ایمان ما، ارتباط با
امام است و عمل ما بدون این ارتباط مورد قبول واقع نخواهد شد.
آنچه در این آیه مورد نظر ائمه (علیهم السلام) است این است که «رابطو علی الأئمه»
بر من و شما واجب عینی است که با همه امامانمان که عصارهشان حضرت مهدی علیه
السلام است رابطه داشته باشیم. از امام باقر (علیه السلام) نیز روایت است که:
«اصبروا علی أداءِ الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامَکم المنتظر» (6) صبر
کنید بر انجام واجبات الهی و بر دشمنانت صبر کرده و رابطه ای با امام منتظر داشته
باشید. این، امر امام است که از من و شما خواسته با امام منتظر، رابطه داشته
باشیم، وگرنه مسیرمان، مسیر الهی نیست. زیرا بدون امام، همه چیز در تشتّت و تفرقه
است.
علامه مجلسی در تفسیر این حدیث فرمودهاند: «أی یَجب عَلیَ الشیعه أن یَربِطُوا
أنفُسَهُمُ عَلی اِطاعَةِ الإمام الحَق و انتظار فرجه و تَهَیَّؤوا دائماً
لِنُصرتِه» (7)؛ «بر شیعه واجب است جان خود را با اطاعت امامشان با او مرتبط کنند،
منتظر فرجش باشند و پیوسته برای یاری مولایشان آماده و گوش به فرمان باشند.»
عده ای سر در بت نفس نموده بدنبال وجاهتهای کاذب خویش هستند، همانند شهرت، مقام
و... اینان نمیتوانند به کمالی که برای ما ترسیم شده راه یابند. تعلق کاذب در
وجود ما حس گرای و ظن گرایی را تقویت و در مقابل اعتقاداتمان را ضعیف و سست میکند.
در نتیجه ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام جای خود را به بُعد و دوری میدهد. در
مکتب انتظار هر لحظه باید با امام مرتبط و متعالی شد. اجتماع باید متعالی شود.
آری، هر بلائی و هر فتنه ای که گریبان گیر ما میشود از نبود ارتباط با امام عصر
علیه السلام است. (8)
انتظار، یعنی حل نشدن در فساد محیط
درزمانی
که فساد همۀ دنیا را فرا میگیرد و اکثریت را به فساد و آلودگی سوق میدهد، گاهی
افراد پاک سرشت در یک بنبست سخت روحی قرار میگیرند، بن بستی که از ناامیدی سر
برمی آورد. گاهی بدین فکر میافتند که چون جامعه را آلودگی فرا گرفته و انسانهای
صالح کمتر هستند باید همرنگ با اجتماع شد تا موجب رسوایی نشد. ذوب در محیط شدن به
بهانه همشکلی با اجتماع و روح نوامیدی، بستری برای دوری از امام معصوم علیه السلام
را فراهم آورده موجب هلاکت میشود. تنها چیزی که میتواند اینگونه افراد را نجات
دهد و روح امید را در کالبد جانشان بدمد و نگذارد در محیط آلوده و فسادانگیز حل
شوند، امید به اصلاحگر و عدالتخواه نهایی، حضرت حجت علیه السلام است. نقطۀ عطف
زندگی چنین افرادی همین امید بخشی به تغییر وضع موجود است. نتیجه اینکه، انتظار
ظهور مصلحی که هر قدر دنیا فاسدتر میشود، امید ظهورش بیشتر میگردد اثر فزایندۀ
روانی در معتقدان دارد، و آنان را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند. بلکه
به مقتضای:
وعدۀ وصل چون شود نـزدیـک
آتـش عشـق تیزتـر گـردد
رسیدن به مقصد را در مقابل خود مینگرد و تلاش و کوششهایشان برای مبارزه با فساد
و یا حفظ خویشتن با شوق وعشق زیادتری تعقیب میگردد. پس اگر ما بخواهیم درانتظار
باشیم باید در فساد حل نشده و حیات خویش را با وصل جانمان به معصوم (علیهم السلام)
رقم بزنیم.
انتظار و خودآگاهی
انسان وقتی در جهان مدرنیسم و تجددگرا وارد میشود، همچون طوفان خانهی پر مهر و محبت و سرشار از ایمان و انس خود به پروردگارش را از دست میدهد. «زیرا در فرهنگ مدرنیسم از بقاء با حق، به تزلزل به زمین گرفتار میگردد و برای غلبه بر زمین متزلزل، همواره ابزارهای مهیب را بوجود آورد؛ و همه زندگیاش ساختن ابزارهایی میشود که خود عین بی قراری است.» (9) منتظر حقیقی کسی است که به خود آید و سمت جان خود را بسوی مقام ظهور ولی الله علیه السلام متوجه سازد، آری، منتظر وقتی به خودآگاهی رسید روز به روز به عظمت آن وعده بزرگ بیشتر میاندیشد و با انتظار تنهایی خود را حیات میبخشد. خودآگاهیِ منظتر یعنی بیرون شدن وی ازجریان تجددگرا و مدرنیسم امروزی که افق اش دل بستن به جلوه های کاذب مادی دنیا و فرو رفتن در جریان تاریک و ظلمانی، تکنیک سلطه و استیلا بر دیگران به هر قیمت و ارزشی که باشد. اینجاست که پشت پا زدن به چنین امری میطلبد که آدمی به درون خویش توجه بیشتری نموده خود را از بهشت بقاء و وصل براند و افق جان خویشتن را به انتظار فعلیت رسیدن حقیقت ظهور ولایت امام علیه السلام بیاندازد.
انتظار از ارکان قبولی اعمال
انتظار،
یکی از تکالیف مردم در زمان غیبت است و مسلماً به عنوان یک تکلیف، شرایطی برای صحت
و قبولی آن مطرح میشود. به عبارت دیگر، هر عملی شرایطی در صحت و شرایطی در قبول
دارد. شرایط صحت عمل، شرایط ظاهری است که فاعل یا فعل باید واجد آن باشد، تا عمل
صحیح انجام شود؛ اما شرایط قبولی، آن دسته ازعلل و عوامل است که باعث ارتفاع و
رفعت گرفتن وجود به وسیله آن عمل میشود. باید دانست آنچه عابد را در مسیر عبودیت
بالا میبرد، قبولی عمل است، نه صحیح بودن آن. البته لازم به ذکر است که هر عمل
مقبولی، حتماً صحیح است؛ اما هر عمل صحیحی ممکن است مقبول نباشد. پس قبل از هر
عملی، باید ازنظر بینشی و معرفتی به دنبال شرایط قبولی آن باشیم. چه بسا کارهایی
که در صورت ظاهر، هم برای خود ما و هم برای دیگران، غیرمحسوب میشود؛ ولی درمیدان
قبولی، چون مورد تأیید حضرت حق قرار نگرفته، عین شرّ شده است! یعنی نتیجه ای مطلوب
در روند قرب الهی به دست ما نداده است.
بنابراین در روند تکاملی و قدم نهادن در مسیر سعادت، حرکت بر اساس ایمان و عمل
صالح ضروری است هرچند علم و ایمان از عمل منفک نیستند و در حقیقت به مثابهی دو
روی یک سکهاند، اما آن رویی که ابتدا باید مدّنظر قرار گیرد، روی معرفتیِ آن است
که از آن به «آمنوا» تعبیر میشود و موجب قبولی عمل است.نقل است فردی در حالی که
نوشته ای به همراه خود داشت، خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید. حضرت پیش از اینکه
نامه را باز کنند فرمودند:«هذه صَحیفَةُ مُخاصِمٍ یَسئَلُ عَنِ الدِّینِ الّذی
یُقبَلُ فِیهِ العَمَل» (10)
این نوشته برای بحث کننده ایت که دربارهی دینی که عمل در آن دین پذیرفته است سؤال
میکند. شخص گفت: خدا شما را رحمت کند؛ این همان چیزی است که من میخواهم حضرت
پاسخ دادند:«شهادَةُ أن لا اله الاّ الله وحدَهُ لاشریک لَهُ وَ أنَّ محمداً (صلی
الله علیه وآله) عبدهُ وَ رَسُولُهُ وَ تُقِرَّ بَماجاءَ مِن عندِ اللهِ وَ
الوَلایَةُ لَنا أهلَ البیتِ وَ البَرائَةُ مِن عَدوِّنا وَ التَّسلِیمُ لِأمرِنا
وَ الوَرَعُ و التّواضُعُ و انتظارُ قائِمنا فَاِنَّ لَنا دَولَةً اذاشاءَ اللهُ
جاءَ بِها» (11)؛ «دینی که عمل در آن قبول میشود، عبادت است از شهادت دادن به
اینکه خدایی جز الله نیست و او شریکی ندارد و اینکه محمد(صلی الله علیه وآله) بنده
و رسول خداست؛ و اقرار به آنچه از جانب خداوند رسیده، و ولایت ما اهل بیت؛ برائت
از دشمنان ما و تسلیم به امرمان؛ و ورع، تواضع و انتظار قائم ما. پس به درستی که
برای ما دولتی است که خداوند هرگاه بخواهد، آن را خواهد آورد. پس انتظار از ارکان
قبولی اعمال است و اگر نباشد، اعمال، مقبول درگاه الهی نخواهد بود. اگر غیبت حضرت،
هزار و اندی سال طول کشیده است و اگر ما هزار و اندی سال، خودرا جزء مکلّفین در
وادی تکلیف الهی دانستهایم وعمل کردهایم، اما از مولایمان خبر نداریم، به این
علت است که حقیقت انتظار را درکنار اعمال عبادیِ واجب خود قرار ندادهایم.»
آری هیچ عملی بدون انتظار حجّت، مقبول درگاه خداوند نیست و عمل هرگز بدون ولایت
پذیرفته نمیشود. متأسفانه اکثر ما به اصطلاح شیعیان به حقیقت انتظار، معرفت پیدا
نکرده ایم، لذا با آن یا افراطی یا تفریطی عمل کردهایم در حالی که کمترین حق حضرت
حجت علیه السلام در زمان غیبتش آن است که شیعیان و محبین درکنار اعمال عبادی به
ذهن و فکر، خود او را باور داشته و منتظرش باشند. آیا براستی ما نمازهایمان را با
انتظار فرج مولایمان اقامه میکنیم؟ آیا قرآن را با انتظار او ورق میزنیم. انتظار
از واجبات دین است و به همین دلیل، سایر ائمه (علیهم السلام) نیز منتظر حضرت
بودند. در روایت از حضرت جواد الائمه علیه السلام است که فرمودند: «انّ القائّمَ
مِنّا هُوَ المَهدیُّ الّذی یَجِبُ أن یَنتَظَرُ فی غیبَة» (12) «همانا قیام کننده
از ما، مهدی است؛ کسی که واجب است در غیبتش، انتظار او را بکشند.»
انتظار، دافع و رافع خطر
آخرالزمانیها
چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی، در دورانی سخت به سر میبرند؛ چه آنان که غرق
انواع تجهیزات مادی و در رفاه کاملِ ظاهریاند و چه آنان که دستشان به جایی نمیرسد،
اما در آرزوی فرهنگ رفاه هستند. همه و همه، ناآرام اند و دنبال چیز دیگری میگردند.
البته در اینجا نمیخواهیم از اضطرابها، فشارها و فتنه های آخرالزّمان در بُعد
مادی، صوری و ناسوتی بحث کنیم؛ چه با وجود به کارگیری انواع علوم و فنون در جهت
تأمین رفاه انسانی، رنگ رخسارهی صاحبان اومانیسم و مکتب سکولاریسم، خود، نشان
دهندهی آن است که از وضع موجود، راضی نیستند، و با اینکه جَلَوات میل، شهوت و
دنیا در این زمانه، فراوان است؛ تجربه نشان میدهد آرامش در جوامع نیست. اینکه در
آخرالزّمان، دین داری بسیار مشکل است؛ به دلیل سختی ظاهری نماز و روزه و سایر
عبادات که شکل و صورت اعمال، سختی ندارد. بلکه درک حقیقت این عبادات، سخت است و
زمانه زمانهی است که بسیاری قدرت خروج از فتنه های اومانیسم، تکنولوژی و مدرنیتهی
غرب را ندارند و در این فضا به سر میبرند؛ اما باید مراقب باشند که مغلوب آن
نشوند.
در این وانفسا، تنها چیزی که میتواند ما را از خطر بی دینی مردن، نجات دهد،
انتظار حقیقی و شناخت فرهنگ صحیح انتظار است؛ چه منتظر هرگز از وضعی که در آن به
سر میبرد، راضی نیست؛ هرچند ممکن است به جبر دوران، درون او باشد. بر این اساس میتوان
گفت: افراد در برخورد با فرهنگ سکولاری و اومانیستی که جبر در آن قرار میگیرند،
ممکن است دو موضع از خود نشان دهند:
ـ یکی اینکه خود را تخدیر کنند؛ یعنی چون آرامش حقیقی رانیافته اند، سعی میکنند
خود را با این فضا و امکانات رفاهی، آرام کنند.
ـ دیگر آنکه با انتظار صحیح حضرت حجت علیه السلام به وضع موجودی که در آن قرار
دارند، دل ندهند و با خیال و آرزوی دولت کریمهی آن حضرت زندگی را سپری کنند. این
دسته حتی اگرمجبور به استفاده از امکانات رفاهی باشند، فقط به حدّ ضرورت از آن
استفاده میکنند، نه برای رفاه و آسایش و پاسخگویی به امیالشان. پس کسانی که با
تخدیرات اومانیستی تخدیر نشده اند، میفهمند شرایط زمان غیبت امام زمان علیه
السلام، امر صناعی آرام و بی دردسر نیست. شرایط به گونه ای است که خطر از هر سو،
افراد را تهدید میکند؛ آن هم نه خطرمادی، بلکه اصل خطر، خطر معنوی و وجودی است؛
به طوری که یک لحظه غافل شدن، همان و دین را از دست دادن، همان!
امام باقر علیه السلام فرمودند: «لَتُمَحَّصُنَّ یا شیعَهَ آلِ محمَّدٍ، تمحیصَ
الکُحلِ فِی العَینِ و إنَّ صاحِبَ العَینِ یَدری مَتَی یَقَحَ الکُحلُ فی عَینِهِ
وَ لایَعلَمُ مَتی یَخرُجُ مِنها؛ وَ کَذلِکَ یُصبِحُ الرَّجُلُ عَلَی الشَریعَةٍ
مِن أمرِنا وَ یُمسِی وَ قَد خَرَجَ مِنها وَ یُمسی عَلی شَریعَةٍ مِن أمرِنا وَ
یُصبِحُ وَ قَد خَرَجَ مِنها» (13)؛ «ای شیعه آل محمد علیهم السلام همانا پاک و
خالص میشوید، همچون پاک شدن سرمه در چشم؛ که فرد متوجه میشود کی سرمه به چشمش میرود
و نمیفهمد کی از آن خارج میشود.»
و این چنین مردی صبح میکند در حالی که بر جادهی امید [امامت] ماست و شب میکند
در حالی که از آن خارج شده است؛ یا شب میکند در حالی که بر جادهی امر ماست و صبح
میکند در حالی که از راه بدر شده است!
آری! در آخرالزمان، دین افراد چنان بر باد میرود که خود نمیفهمند؛ مثل سرمه ای
که از چشم پاک میشود و فرد فکر میکند هنوز سرمه در چشمش است؛ چون جلوهی آیینه
نایستاده است! پس برای آنکه دینمان را در این دنیای وانفسا از دست ندهیم، باید دقت
داشته باشیم در هر کار، اعم از خوردن، خوابیدن، عبادت و ... در مقابل آیینهی وجود
انسان کامل بایستیم. (14)
باید منتظر حقیقی انسان کامل باشیم؛ که گر امروز این انتظار را درست بفهمیم ما را
از فتنه ه ای زمان نگه میدارد؛ چرا که انتظار، حالتی نفسانی و قلبی است که تمام
وجودها را به خود معطوف میکند و نمیگذارد جلب و جذب امور خارجی و بیرونی شویم.
کسی که به راستی و صدق در حال انتظار است، هرگز اسیرگناهان، وسوسهها وجاذبه های
اطرافش نمیشود و نمیتواند ساعتی دور از یاد و ذکر محبوب، مشغول جاذبهها
باشد.امام صادق علیه السلام میفرماید: «انَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً
المُتَمَسَّکُ فیها بدینهِ کالخارِطِ للقَتادِ ثُمَّ قالَ هَکذَا بَیَدِهِ
فَأیُّکُم یُمسِکُ شُوک القتادِ بِیدِهِ!؟ ثم أطرَق مکِیّاً مَلِیّاً ثم قال: انَّ
لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً فَلیَتَقِّ الله عَبدٌ وَ لیَتَمَسَک بِدینِهِ» (15)
امام جواد علیه السلام نیز میفرمایند:«اذا ماتَ البنی عَلِیٌّ بَدَا سِراجٌ به
عدهُ ثُمَّ خَفِیَ. فَوَیلٌ لِلمُرتَابِ وَ طُوبَی لِلغَریبِ الفَارِّ بِدینِهِ!
ثُمَّ یَکُونُ بَعدَ ذلِکَ أحداثٌ تشیبُ فِیهَا النّواصِیَ وَ یَسیرُ الصُّمُّ
الصَّلابُ» (16)؛ «زمانی که فرزندم علی از دنیا رفت، پس از او چراع نورانی و روشنی
میآید و بعد مخفی میشود. پس وای بر کسی که به شک افتد و خوشابه حال غریبی که دین
خود را برداشته، فرار کند! سپس به دنبال اینها، پیشآمدهایی روی دهد که در آن بر
پیشانیها، نقش پیری مینشیند و کوه های سخت و سنگین از جای کنده میشود.»
در این حدیث به دو دسته از انسانها در زمان غیبت اشاره شده است. یکی عده ای که به
تعبیر امروزی، دین سکولاریزه دارند؛ دینی که به امور دنیای آنان خوب جواب میدهد و
منافات با دنیایشان ندارد! اینان مرتاب به امام زمان اند؛ یعنی منتظر نیستند. دستهای
دیگر کسانی هستند که غریب اند و دینشان را برمی داردند و از جلوات پر زرق و برق
دنیای مدرن فرار میکنند. اما چرا غریباند؟ زیرا منتظر واقعی امام، سمت و سوی
حرکتش با ذائقهی عموم مردم سازگار نیست؛ درنتیجه غریب، ناشناخته و تنها میماند و
به تعبیر قرآن مستضعف میشود و البته مشمول این بشارت حق که: «وَ نُریدُ أن
نَمُنَّ عَلَی الّذینِ استُضعِفُوا فِی الأرض وَ نَجعَلَهُم ائمَّةً وَ
نَجعَلَهُمُ الوارثین» (17)؛ «و اراده کردهایم بر مستضعفین در زمین، منّت نهیم و
آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. چنین کسی چه بمیرد و چه بماند، در حکومت
حضرت است.»
امتداد انتظار در برزخ
از
مفضّل بن عمر نقل شده است که درخدمت امام صادق علیه السلام، از قائم علیه السلام و
کسانی از شیعیان که در حال انتظار او میمیرند، یاد کردیم. امام صادق علیه السلام
فرمودند: «إذا قَامَ اُتِیَ المُؤمِنُ فی قَبرِهِ؛ فَیُقالُ لَهُ: یا هَذا، إنّه
قَدظَهَرَ صَاحِبُکَ؛ فَإن تَشَأ أن تَلحَقَ بِهِ، فَالحَقَ وَ إن تَشَأ أن
تُقِیمَ فِی کَرَامَةَ رَبِّکَ فَأقِم» (18)؛ «هنگامی که [قائم علیه السلام] قیام
کند، بر سر قبر مؤمن میآیند و به او گفته میشود: ای فلانی! همانا [امام و] صاحبت
ظهور کرده است؛ اگر میخواهی به او ملحق شوی، پس ملحق شو و اگر میخواهی نزد کرامت
پروردگارت مقیم باشی، پس اقامت کن.»
آری؛ منتظر نه تنها در دنیا، که در برزخ هم منتظر است! منتظر است تا امامش بیاید و
او را از قبر بیرون بکشد و در رکاب مولایش باشد. او مُرده است، ولی اگر بخواهد با
شمشیرِ کشیده و نیزهی افراشته از قبر میخیزد:
«اللّهم ان حالَ بینی و بَینَهُ المَوت الّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادِکَ حتماً
مَقضِیِّاً فَأخرِجنی مِن قَبری مُؤتَزِراً کَفَنِی شاهراً سَیفِی، مُجَرِّداً
قَناتِی مُلَبِّیاً دَعوَةَ الدّاعِی فِی الحاضِرِ وَ البادِی» (19)؛ «پروردگارا،
اگر میان من و او موتی که بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار دادهای، جدایی افکند،
پس مرا از قبرم برانگیز، در حالی که کفنم را ِازار خود کرده و شمشیرم را از نیام
برکشیده و لبیک گویان دعوتش را که بر تمام مردم شهر و دیار عالم است اجابت کنم.»
عده ای هستند که در ظاهر زندهاند، ولی در حقیقت مردهاند؛ چون علی رغم اینکه خود
را منتظر میدانند، منتظر نیستند. عدهای هم هستند که مردهاند، ولی در اصل زندهاند؛
اگرچه مردهاند، ولی منتظرند و روزی خواهند آمد.
انتظار، آفت زدایی از شیعیان و عموم مردم
آخرالزمان
دوران، ناپایداری جهان و تسلط ظلم بر عالم هستی است. در این زمان است که بسیاری از
مشکلات و سختیها فرا روی مسلمانان به ویژه، شیعیان و محبین آن حضرت قرار میگیرد
که منتظر را وامی دارد که برای فتح و گشایش ناگواریها سخت در تلاش و کوشش باشد و
در انتظار حجّتی قرار گیرد که میآید تا همچون باغبان صالح و سالم علفهای هرزۀ
پیچیده شده در اطراف شیعیان را بزداید و قدرت والایی را به آنها ببخشد تا آنها
خود با استعداد درونی خویش در آیندهی نزدیک وجودشان را از لوث ناپاکیها خالی
نمایند. مشکلات و سختیهای مادّی آخرالزمان چیزی جز حیرت و سرگردانی و بی سامانی
چیزی دیگر به همراه ندارد از این رو آن کسی که در انتظار به سر میبرد و میداند
که فقط محبت خداست که قدرت دارد تمام این سرگردانیها را به توقف گاه آرامش و
اطمینان خاطر مبدّل سازد.
امام سجاد (علیه السلام )فرمودند: «إذا قامَ قائمنا أذهَبَ الله عَن شیعَتِنا
العاهَه و جَعَل قلُوبَهُم کَزُبَرِ الحدیدِ وَ جَعَل قُوَّة الرَّجُلِ مِنهُم
قُوَّةَ أربعینَ رَجُلاً وَ یَکُونُونَ حُکّام الأرضِ وَ سَنامَها» (20)؛ «زمانی
که قائم ما قیام کند خداوند آفت را از شیعیان مابزداید و دلهای آنان را چون پارههای
(سخت و تزلزل ناپذیر) کند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد دهد. آنان فرمانروا و
سالار جهان خواهند بود.»
حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
«بِمَهدّینا تُقطَعُ الحُجَجُ، فَهُوَ خاتِمُ الأئِمَّةِ وَ مُنقِذُ الأُمَّةِ و
مُنتَهَی النُّور» (21)؛ «با مهدی حجتها تمام میشود، او پایان بخش امامان و نجات
بخش امت و منتهای نور است.»
بنابراین برکت وجودی امام عصر علیه السلام آنقدر فراوان است که امتی را نجات بخش
است و تحولات عظیم را با شعاع نورش شامل حال آنها خواهد نمود.
در دعای افتتاح میخوانیم: «اللّهُمَّ إنّا نَشکُوا إلَیکَ فَقَد نبیِّنا
صَلواتُکَ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ غَیبَةَ وَلِیِّنا»؛ «خدا ما به سوی تو، از دوری
پیغمبران (صلواتت بر او و آل او) و غایب بودن ولیمان شکایت میکنیم.»
شکایت ما از سر فرو رفتن در «غمة»؛ یعنی گرفتاری سنگین است که بسیاری زیر آن
مشکلات خم شدند و به بیراهه رفتند و عدهای منکر امام علیه السلام شدند در این حال
سر بر آوردن به برطرف کردن این گرفتاری با ظهور ولی الله العظم علیه السلام صورت
میپذیرد.
«اللّهم اکشِف هذهِ الغُمَّة عن هذهِ الأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عجِّل لَنَا
ظُهُورهُ...» (22)؛ «خداوندا با حضور حضرت حجت علیه السلام این گرفتاری را از این
امت برطرف کن و ظهور او را برای ما نزدیک کن.»
انتظار در پرتو تلاش برای محوریت دین
گذشت
زمان و آمیخته شدن بسیاری از افکار و عقاید شخصی و خرافات گرفته شده به مسائل
مذهبی و دراز شدن دست مفسدهجویان به سوی تعالیم آسمانی، اصیل بودن پاره ای از
قوانین الهی از دست میرود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش میگردد. برای اینکه
اصالت آیین الهی و محوریت دین مداری در جامعه مصون از هر آسیبی شود باید این رشته
به وسیلۀ یک پیشوای معصوم ادامه یابد.
منتظر خالص و صادق در انتظار دیانت بی شائبه و قانون خالص به دور از تحریفها،
پیرایهها و خرافات و یا اضافات و نوآوریهاست.
در دعای ندبه چنین میخوانیم: «أینَ مُحیِی مَعالم الدّینِ وَ أهلِهِ»؛ «کجاست آن
کسی که آثار و نشانه های دین و أهل آن را زنده میکند.»
«أینَ أعلامُ الدین وَ قَواعِدُ العلم»؛ «کجایند آن نشانهها و راهبران دین و پایهها
و ستونهای دانش.»
«أینَ المُؤمَّلُ لِإِحیاء الکتاب وَ حُدُودِه»؛ «کجاست آن کسی که برای زنده کردن
قرآن و حدود آن، آرزو شده است؟»
این عبارت بیانگر این است که انتظار نه تنها درموضوع حضور یک انسان کامل برای
اجرای منویات سیاسی است، بلکه معرفی و اجرای دین خالص و ناب نیز در دستور کار آن
منجی آسمانی است.
یا در دعای افتتاح از درگاه الهی درخواست میکنیم: «اللّهُمَّ اجعَلهُ الدّاعِیَ
إلی کِتابِکَ وَ القائِمَ بِدینک...»؛ «خداوندا او را خواننده به سوی کتابت و قائم
بر دینت بگردان.»
انتظار، قِوام مثبت اندیشی و مثبت رفتاری
یکی از معضلات بشر امروزی ابتلاء روحی و روانی، منفی اندیشی، تاریک بینی و بدبینی نسبت به خود، دیگران و تاریخ است. در صورتی که انسان به این رذیله اخلاقی یا بیماری روانی دچار شود، به فردی بی فایده، منفی گرا و نامطلوب تبدیل خواهد شد، اما در صورت حاکمیت مثبت اندیشی و خوش بینی به خود و آینده ثمرات گوناگونی مانند تلاش فراگیر و همیشگی و سلامت روابط فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت؛ بر همین اساس باید به دنبال راه حلهایی بود که ضمن پرهیز از سراب اندیشی و ارزوگرایی و تخیل گرایی، به یک خوش بینی واقع معقول دست پیدا نمود و این حاصل نمیشود مگر با اندیشه و اعتقاد به منجی و مهدویت و تقویت فرهنگ انتظار. (23)
انتظار دائمی در نگرش منتظر
منتظران
حجت خدا بدون آنکه تردید و شکی به دل راه دهند منتظر ظهور امام خویش به سر میبرند
و با ایقان به حضرت مهدی علیه السلام طولانی بودن غیبت را بر خود آسان جلوه میدهند
و فقط دوست دار ایشان بوده و از آن حضرت پیروی میکنند.
عن الصادق علیه السلام اذا اصَبَحتَ و أمسَیتَ لاتَری فِیه اِماماً مِن آل محمد
علیهم السلام فَأحَبَّ مَن کُنتَ تُحِبُّ وَ أبغِض مَن کنتَ تُبغِضُ وَ والِ مَن
کُنتَ تَوالی و انتَظِر الفَرجَ صَباحاً وَ مَساءً (24)؛ «اگر زمانی قرار گرفتی که
به امامی از آل محمد علیهم السلام دست نیافتی، هر که را قبلاً دوست داشتی (از ائمه
گذشته) دوست بدار و هر که را از دشمنانشان دشمن داشتی دشمن بدار و از هر که پیروی
نمودی پیروی کن و هر صبح و شام در انتظار فرج باشد.»
انتظار در این روایت برای منتظران حقیقی آن حضرت به صورت استدام و دائمی بیان
گردیده است و هر آن کس که دوستدار ایشان است برایش صبح و شب فرقی نمیکند دائماً
در انتظارش نشسته تا گم شدهاش را پیدا نماید.
مقدمات انتظار
بزرگان، چهار عامل را به عنوان مقدمات انتظار و شروطی که به واسطهی آن، فرد منتظر شناخته میشود، نام بردهاند:
الف. یقین داشتن به وقوع چیزی
یقین
یعنی انسان، وقوع چیزی را قطعی بداند و هیچ شک و تردیدی در آن نداشته باشد. در این
صورت حالت انتظار، خود به خود در او ظهور خواهد کرد؛ لذا هرچه علم فرد از علم
الیقین به عین الیقین و حق الیقین برسد، حالت انتظار، قویتر، یقینیتر، مطمئنتر
و تأثیرگذارتر میشود؛ و مراتب بالای یقین به امام، همان معرفتی است که فرمودهاند:
«مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ، ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» (25)؛ «همانا هر
که بیمرد و امام زمانش را نشناسد بر مرگ جاهلیت مرده است.»
یقین غیر از ایمان است و صاحب المیزان، آن را علمی میداند که هیچ شک و تردیدی در
آن راه نداشته باشد. (26)
فرق ایمان و یقین، در این است که در کمال ایمان، قلب قبول میکند، شک برطرف میشود
و اخلاصش، شرک را کنار میزند؛ و در یقین، همان باور و ایمان را میچشد، ادراک میکند
و متخلق میشود. برای مثال، فرض کنید فرد تشنه، در ایمانش به آب آن را به عنوان
مایع زلالی که از دو عنصر تشکیل شده و خاصیتش سیراب کنندگی است، میشناسد. او خواص
آب را شناسایی میکند و این شناخت را به باور قلبی خود میدهد که: اگر من تشنهام،
هیچ چیز جز آب، سیرابم نخواهد کرد. تا اینجا طالب میشود که سراغ آب برود. اما
هنوز طرف آ ب نرفته و فقط به وجود مایعی در خارج که او نیازمند به آن است، عالم
شده و این نیاز به باورش نشسته؛ که همان ایمان است. اما وقتی آب را مینوشد و از
طریق خون بر تمام سلولهای بدنش میرساند، گوارا بودن آن را در تأثیراتی که در
خونش و در تمام اعضا و جوارحش میگذارد، میچشد. یعنی همه چیزش از آب، متأثر میشود
و در وجود خود با تک تک سلولهایش حقیقت آب را احساس میکند که این «یقین» میشود.
ب. نزدیک دانستن وقوع آن چیز
دومین
مقدمات انتظار، آن است که وقوع منتظَر را نزدیک ببیند. این امر سبب میشود منتظِر،
سهل انگاری را کنار بگذارد و به سرعت، خود را برای آن آماده کند و شرایط لازم را
فراهم نماید؛ تا جایی که اگر هر لحظه، منتظرِ آن امر در لحظهی بعد باشد، دائماً
آماده و مهیّا برای وقوع آن است.
عده ای بر این باورند که حضرت تا هزاران سال دیگر نخواهد آمد و دچار یأس و ناامیدی
شده، زندگی را بر خود و اجتماع اطراف خود سخت مینمایند، در حالی که طولانی فرض
کردن غیبت، خود نوعی زمان گذاشتن است که به شدت از آن نهی شده است. یک دلیل تعیین
نکردن زمان برای ظهور، این است که ما هر لحظه منتظر باشیم و شب و روز به امید
شنیدن صحیهی آسمانی به سر بریم. اگر ما ظهور حضرت را دور تصور میکنیم، از آن
روست که انتظارمان غلط است. دور انگاشتن ظهور، ضدّ انتظار است و ناامیدی را در
وجود انسان ایجاد میکند؛ لذا مسلماً افرادی که ظهور را دور میبینند حالت انتظار
در وجودشان کم و نوعی دل سردی در آنان حاکم است. اما کسی که آمدن امام را قریب
الوقوع میداند، حالت انتظارش قوی و در نتیجه دائماً در نشاط و شوق است. انتظار
قوی هم موجب دقت میشود، مراقبه و تطهیر را در وجود بالا میبرد. بر عکس، هر چه
انتظار، ضعیفتر باشد، بیتوجهی و بی دقتی بیشتر است.
ج. دست داشتن وضعیتی که منتظرش هستیم
سومین
عنصر، انتظار، شناخت کیفیت حاکمیت و سیره ی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و عملی حضرت
است که آن وضعیت را مطلوب و محبوب انسان میکند؛ چه اگر کسی نسبت به این مسئله،
غلط فکر کند و در شنیدهها و تصورات عامیانهی خود بماند، واقعاً منتظر آمدن حضرت
نمیشود. مثلا ًکسی که میپندارد حضرت ظهور میکند همه را گردن میزند، هرگز نمیتواند
منتظر ظهور دولت او باشد!
لذا باید تک تک ما، خود را مسئول بدانیم که جَلَوات زیبای حکومت حضرت را بشناسیم و
وقوع و شرایط ظهور این امر الهی را دوست بداریم؛ زیرا در این صورت، انتظارمان برای
رسیدن به آن بیشتر میشود.
د. دوست داشتن آن که خبر از آمدنش دادهاند
چنین دوست داشتنی جز از طریق معرفت حاصل نمیشود و این معرفت هرچه بیشتر باشد، انتظار بیشتر است.
صفات منتظران
1.قائلین به امامت حضرت مهدی علیه السلام
انتظار
زمانی به صورت ساختمان کامل درمی آید که تمام مصالح این ساختمان صحیح و سالم بر سر
جای خود قرار گرفته شده باشند. یکی از آن مصالح که در شکل گیری انتظار نقش اساسی و
مهم را ایفا مینماید «شناخت امام و اعتقاد به امامت» است. همانطور که در کلام
امام سجاد علیه السلام آمده است:
«أنَّ اهلَ زمانِ غیبةٌ القائلون بإمامَتهِ، المُنتَظّرونَ لِظُهُورِهِ افضلُ أهلِ
کُلِّ زمان» (27)؛ «همانا مردم زمان غیبت حضرت مهدی علیه السلام که به امامت او
قائل باشند و در انتظار ظهورش به سر برند برتر از مردم هر زمان دیگرند»
بنابراین تا شناخت و آگاهی و اعتقاد راسخ نسبت به امام عصر علیه السلام وجود
نداشته باشد ساختار انتظار محقق نخواهد شد.
آری، با چنین دیدگاهی است که منتظر میتواند آماده سازی خویش و جامعهاش را برعهده
بگیرد و به سمت فرج در حرکت باشد.
2.داشتن کرامت و برتری اخلاقی
قرآن
کریم میفرماید: «اتقوالله ما استطعتم» (28) یعنی پرهیزگاری کنید خدا را به قدری
که قدرت دارید. تقوی یک موضوع واقعی است که در قلب انسان است و مربوط به ظواهر
نیست، بنابراین معیار کرامت انسانی چیزی جز «پاکدامنی و تقوی» نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَن سَرَّ أن یکونَ مِن أصحابِ القائِمِ فلینتظر
و لیعمل بالوَرعِ و محاسِنَ الأخلاقِ وَ هُوَ منتظِر» (29)؛ «هر کس دوست بدارد از
اصحاب و یاوران قائم علیه السلام باشد باید انتظار بکشد و بر اساس پرهیزکاری و
نیکوی اخلاق رفتار نماید: درحالی که چشم انتظار ظهور است.»
بنابراین در تصور نمیگنجد کسی به فضائل و کرامت انتظار دست یابد ولی تقوا را پیشه
خود نساخته باشد. کسانی که فقط کلام خود را بر این قرار میدهند که ما منتظران
حضرت مهدی علیه السلام هستیم ولی بدون رعایت و اصول اسلام و تقوای درونی و بیرونی
میخواهند حاصلی از انتظار برداشت نمایند، سخت در اشتباه هستند. گشودن پنجره ای
درونی به فرج حضرت مهدی علیه السلام مستلزم تقوا و پاکدامنی است که شخص منتظر باید
ملکهاش شده باشد و حق تقوا را در حد عالی به انجام رسانیده باشدتا نام منتظر بر
او قرار دهند، بنابراین از صفات بارز منتظران ظهور حضرت مهدی علیه السلام تقوا و
پاکدامنی و کرامت اخلاقی است.
اطاعت پذیری
در
انتظار نشستن، با اعتقاد به ولایت و رهبری امام معصوم علیه السلام، بر میتابد که
شخص منتظر خواستهاش را درخواستۀ مولای خویش فنا کند و معیار دوستی خویش را در
فرمان پذیری از حضرتش بطلبد. پیامبر (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «طُوبی لِمَن
أدرَکَ قائمَ أهلَ بیتی و هو یأتَّمُ بِهِ فی غَیبته قَبلَ قِیامِهِ وَ لیَتَوَلّی
اولیائهُ وَ یُعادَیَ أعدائه» (30) خوشا به حال آنان که قائم خاندان مرا درک کرده
و در زمان غیبت و قبل از قیامش به او تأسی میجویند. دوستانش را دوست میدارند و
با دشمنانش دشمن هستند. تسلیم شدن به امام علیه السلام، بالاتریین بندگی خدا و روح
همه اعمال عبادی است و خداوند بیش از هر چیز به همین اعتقاد و قبول ولایت و فرمان
پذیری و اطاعت محض از امام معصوم علیه السلام بندگی میشود.
تفاوت در اطاعت پذیری، تفاوت در رفتار را را به دنبال دارد. کسانی که در اطاعت از
امام معصوم به صورت عوامانه عمل مینمایند؛ یعنی گاهی از امام معصوم و گاهی ازنفس
خویش، اینها دچار تزلزل رفتاری شده نمیتوانند اثرات حقیقی انتظار را دریابند.
وقتی در زیارت جامعه کبیره میخوانیم «مقدّمکم امام طلبتی و حوائجی و ارادتی فی کل
احوالی و اموری» (31)؛ «و شما را در همه حالات و کارهایم پیش روی خواسته و حاجات و
ارادهام قرار دادهام.» یعنی ارادهی امام معصوم علیه السلام را بر ارادهی خود و
طلب او را بر طلب خود، مقدم کنیم. آنچه را که او برای ما میخواهد، بر آنچه که ما
برای خود میخواهیم، مقدم کنیم. آری آنچه امام علیه السلام برای ما میخواهد، ریشه
در حب و عشق دارد؛ اما آنچه ما از امام علیه السلام میخواهیم، ریشه در نیاز و فقر
است. بنابراین ریشهی تمام هلاکتها را میتوان در عدم فرمان پذیری جستجو نمود.
منتظران حقیقی سرشار از معرفت
امروز
منتظران حضرت مهدی علیه السلام طپشهای قلبشان در انتظار موعودی است که انسانهای
پاک سرشت و مطهر وعدۀ آمدنش را به جهانیان اعدام داشتهاند. اگر میخواهیم منتظران
راستین حضرتش باشیم باید گرد و غبار دوری از معرفت ایشان را از وجود خاک بزدایم تا
از حقیقت امام بهره گیری نمائیم. آری، تا پردهی جهل از دلها بر ما برداشته نشود
و جان ما اسماء الهی را کنکاش نکند به معرفت دست نمییابد.
«منتظران واقعی کسانی اند که خداوند به آنها عقول و معرفتی داده که غیبت برای
آنها به منزله حضور شده است. حکومتهای سلطهگر و مقامات دنیای وجود آنان را سرشار
از محبت نکرده و در چشم آنان ننشسته است، زیرا میدانند همه اینها برای بشریت
فتنهای بیش نیست و میخواهند آدمی را مسخ نمایند و به این باور رسیدهاند که تنها
کسی میتواند خیرخواه انسان باشد که طمعی در او نداشته باشد و بر ارزش او واقف
باشد و او همان حجت الهی است.» (32)
منتظر در خون غلطان
آنچه
از سیره ی قولی و فعلی ائمه علیهم السلام برمی آید، این است که آنها هم منتظر
بودهاند و ما را نیز به این مطلب، به یار سفارش کردهاند. از حضرت صادق علیه
السلام نقل شده است که فرمودند: «مَن ماتَ مِنکُم عَلی هذا الأمرِ مُنتَظِراً لَهُ
کانَ کَمَن کانَ فِی فُسطاطِ القائم علیه السلام» (33)؛ «هر کس از شما با اعتقاد
به این امر بمیرد در حالی که منتظر آن باشد، مانند کسی که در خیمهی قائم علیه
السلام باشد.» یعنی انتظار آن قدر اهمیت دارد و زیباست که هر کس در حال انتظار فرج
بمیرد، همچون کسی است که در خیمهی حضرت حجت علیه السلام بوده است.حضرت رضا علیه
السلام فرمودهاند:
«ما أحسَنَ الصَّبرَ وَ اِنتظارَ الفَرَجِ! أمّا سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزّوجَلَّ:
وَ ارتَقِبُوا إنّی مَعَکُم رقیب» (34) «فَانتَظِروُا انّی مَعَکُم مِنَ
المُنتظرینَ!؟»(35)
صبر و انتظار فرج چه نیکوست! آیا سخن خدای تعالی را نشنیده ای که فرمود: چشم به
راه باشید که من نیز با شما چشم به راهم و فرمود: منتظر باشید که من نیز با شما از
منتظرانم!؟
امام رضا علیه السلام این آیات را ناظر به انتظار فرج حضرت مهدی علیه السلام میدانند
و در حقیقت با این دو آیه، منتظِر را از صفات حق تعالی و خدا را منتظر حضرت حجت
علیه السلام معرفی میکنند. یعنی خداوند، سنن و اسباب و علل را برای ظهور حضرت
آماده میکند؛ پس چه زیباست انسان هم با پروردگارش همگام شود و چون خدا رقیب است،
او هم مصداق «وَ ارتَقَبُوا» باشد. حتی خود امام عصر علیه السلام هم جزء منتظران
است؛ چرا که وقتی خدا امر میکند «فَانتَظِروا» اولین مطیع این امر و منتظرتر از
همه، خود امام علیه السلام است.
منتظر امام، باید مثل خود او باشد؛ وگرنه آنان که ادعای انتظار میکنند ولی قدم
جای قدمهای مولایشان نمیگذارند، معلوم نیست فردا از مطیعان ایشان باشند یا نه
(36)
امام صادق علیه السلام در حدیثی از پدرانش و آنها از حضرت علی علیه السلام نقل
کردهاند:
«المُنتَظِر لإمرِنا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سبیلِ الله» (37)؛ «منتظر امر ما
مانند کسی است که در راه خدا، در خون خود بغلتد.»
منتظر حقیقی باید هرچه از عدّه و عُدّه در توان دارد، آماده کند. باید در جبهه های
مخالفتهای درونی و بیرونی بجنگد؛ یعنی مدام خون دل بخورد و با موانع مبارزه کند.
چنین منتظری مانند آن است که به خون خود در راه خدا غلتیده است.
منتظر امروز، فرمانبردار فردا
امام
صادق علیه السلام در حدیثی میفرمایند: «طُوبَی لِشیعَةِ قائِمَنا المُنظَرینَ
لِظُهُورِهِ فی غَیبَةِ وَ المطیعینَ لَهُ فی ظُهُورِهِ؛ اولئک اولیاءُ اللهِ
الّذین» لاخوفٌ علیهم وَ لاهُم یَحزَنُون (38)؛ «خوشا به حال شیعیان قائم ما که در
حال غیبتش انتظار ظهورش را دارند و در حال ظهورش فرمانبردار او هستند. آنان دوستان
خدا که نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند.»
این حدیث بیان میکند که منتظر امروز، فرمانبردار فرداست؛ و لیکن منتظری که امروز
بدون احساس دست روی دست گذاشته و هیچ توجهی به دشمن خارجی که با تجهیزات جنگی و
فرهنگی غربی هجوم میآورد، توجه دارد و نه از هجوم پیوستهی شیطان و نفس درونش
باخبر است، چگونه میتواند در دوران ظهور فرمانبردار باشد؟
اگر امامش به او دستور دهد که همه هستیات را رها کن و در میدان جنگ وارد شو، چه
خواهد کرد؟ اگر منتظر، امروز آمادگی پیدا نکند، خود را به زندگی و خوشیهای دنیوی
عادت دهد و روح حماسی در درونش ایجاد نشود، هرگز نمیتواند فردا مطیع امام باشد تا
اگر لازم شد، همه چیزش را رها کند! جوانی که امروز به اصطلاح غلط جوانی میکند و
خود را در همه چیز آزاد میگذارد، فردا چگونه فرمانبردار امام خواهد بود؟
نتیجه
انتظار، همه ابعاد وجودی انسان را تحت الشعاع قرار داده همه مناسبات او را فرا میگیرد و این انتظار است که میتواند انسان را در تحقق عدالت جهانی به کمال مطلوب برساند. ونیز انتظار انسان را به آرامش گاه نپذیرفتن میکشاند تا زیر بار هر ظلم و ستمی نرود و هر طاغوتی را تحمل ننماید.
پینوشتها:
1.
بحارالأنوار، ج 74، ص 143، ح 26.
2. همان، ج 52، ص 140، ح 50.
3. الغیبة، نعمانی، ص 158، ح 3.
4. ر.ک: خورشید مغرب، ص 260،261.
5. سوره آل عمران، آیه 200.
6. الغیبة، نعمانی، ص 27.
7. اصول کافی، ج 8، ص 382.
8. ر. ک: توهم دیدار امام زمان علیه السلام، ص 369.
9. جزوه بصیرت و انتظار فرج، طاهرزاده، اصغر، ص 13.
10. کافی، ج 2، ص 23ـ22.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 156.
13. غیبة نعمانی، ص 207ـ206.
14. معرفت نور تا عصر ظهور، ص 57 و 58 و 59.
15. کافی، ج 1، ص 336ـ335.
16. غیبة نعمانی، ص 186.
17. سوره قصص، آیه 5.
18. بحارالأنوار، ج 53، ص 92ـ91.
19. مفاتیح الجنان، دعای عهد.
20. میزان الحکمه، ج 1240.
21. همان.
22. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 904.
23. انتظار و وظایف منتظران، ص 75(با کمی تغییر).
24. بحار، ج 52، ص 133.
25. وسائل الشیعه، ج 16، ص 246.
26. ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 106.
27. بحار، ج 52، ص 122، ح 4.
28. همان.
29. بحارالأنوار، ج 52، ص 140، ح 50.
30. بحارالأنوار، ج 51، ص 72.
31. زیارت جامعه کبیره.
32. علی و پایان تاریخ، ص 83.
33. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 644.
34. این عبارت سه بار در قرآن کریم آمده است.
35. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 645.
36. معرفت نور تا عصر ظهور، ج 2، ص 152ـ151.
37. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 645.
38. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 357.
منابع
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. الغیبة نعمانی ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، نشر صدوق، چاپ اول 1379 ق.
4. بحارالأنوار، مجلسی محمد باقر، نشراحیاء التراث، چاپ دوم، سال 1403 ق.
5. کافی، یعقوب کلینی، محمدبن، نشر اسوه، چاپ چهارم، سال 1379 ش.
6. میزان الحکمه، ری شهری، محمد، نشر دار الحدیث، چاپ سوم، سال 1381 ش.
7. انتظار و وظایف منتظران، نیلی پور، مهدی، نشر مرغ سلیمان، چاپ چهار، سال 1387 ش.
8. وسائل الشیعه شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، نشر آل البیت، چاپ اول، سال 1409 ق.
9. کمال الدین و تمام النعمه ابن بابویه، محمد بن علی، نشراسلامیه، چاپ دوم، سال 1395 ق.
10. خورشید مغرب، حکیمی، محمدرضا، نشرفرهنگ اسلامی، چاپ هجدهم 1380 ش.
11. توهم در دیدار امام زمان، میرزائی، فاطمه، نشر موسسه سائحات، چاپ اول، سال 1387 ش.
12. معرفت نور تا عصر ظهور، میرزائی، فاطمه، نشر فکرآوران، چاپ اول،1387 ش.
بسم رب المهدی
حقیقت انتظار و جایگاه آن
برای «انتظار» معانی گوناگونی گفتهاند ولی با دقت و تأمّل در این کلمه میتوان به حقیقت معنی آن پی برد. انتظار، چشم به راه بودن است و این چشم به راهی به تناسب بستر و زمینه آن ارزش پیدا میکند و آثار و پیامدهایی دارد. انتظار تنها یک حالت روحی و درونی نیست بلکه از درون به بیرون سرایت میکند و حرکت و اقدام را میآفریند. به همین دلیل است که در روایات، انتظار به عنوان یک عمل و بلکه بهترین اعمال، معرفی شده است. انتظار به «منتظر» شکل میدهد و به کارها و تلاشهای او جهت خاصّی میبخشد.
بنابراین «انتظار» با نشستن و دست روی دست گذاشتن، نمیسازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمیشود؛ بلکه در حقیقت انتظار، حرکت و نشاط و شور آفرینی نهفته است.
آنکه در انتظار مهمان عزیزی است، سر از پا نمیشناسد و در تلاش است تا خود و محیط اطراف خود را برای آمدن مهمان، آماده کند و موانع حضور او را بر طرف سازد.
سخن درباره انتظار رویدادی بی نظیر است که در زیبایی و کمال، نهایت ندارد. انتظار روزگاری است که در سبزی و خرّمی در تمامی روزگاران گذشته مثالی نداشته است و جهان چنان دوران زیبایی را هرگز تجربه نکرده است. این همان انتظار حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در روایات، از آن به «انتظار فرج» یاد شده است و آن را از بهترین اعمال و عبادات، بلکه پشتوانه قبولی همه اعمال، شمرده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است.»۱
امام صادق(علیه السلام) به یاران خود فرمود:
«آیا شما را از چیزی آگاه نکنم که خداوند بدون آن هیچ عملی را از بندگان نمیپذیرد؟ گفتند: بفرمایید. فرمود: گواهی به یگانگی خدا و نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما ـ یعنی ما امامان بخصوص ـ و تسلیم شدن در برابر ایشان (=امامان) و پرهیزکاری و کوشش و خویشتن داری و انتظار قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) »۲
بنابراین «انتظار فرج» انتظاری است که ویژگیهای خاص و منحصر به فرد دارد که لازم است به خوبی دانسته شود تا رمز و راز آن همه فضیلت و آثار که برای آن خواهیم شمرد آشکار گردد.
ویژگیهای انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
گفتیم که «انتظار» امری فطری است و برای همگان در هر قوم و آیینی که باشند وجود دارد اما انتظارهای معمولی که در جریان زندگی افراد و حتّی جامعهها وجود دارد هر اندازه بزرگ و با اهمیت باشد در مقایسه با انتظار موعود جهانی، کوچک و بی مقدار است زیرا که انتظار ظهور او ویژگیهای خاص خود را دارد:
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که از ابتدای عالم آغاز شده است یعنی از زمانهای بسیار دور، انبیاء و اولیاء نوید ظهور او را دادهاند و در زمانهای نزدیک تر، همه امامان ما، آرزوی روزگار دولت او را داشتهاند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اگر او را درک میکردم، تمام عمر به او خدمت میکردم.»۳
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار مصلح جهانی است. انتظار حکومت عدل جهانی است و انتظار تحقق همه خوبیها است. در این انتظار، بشریت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاک خدایی، در آرزوی آن بوده و هیچگاه به صورت کامل به آن دست نیافته است، ببیند و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان است که عدالت و معنویت، برادری و برابری، عمران و آبادی زمین و امنیّت و صلح و عصر شکوفایی عقل و دانش بشری را برای انسانها به ارمغان میآورد و برچیدن بساط استعمار و بردگی انسانها و نفی هر گونه ستم و ستمگری و رهایی اجتماع از انواع فسادهای اخلاقی، ره آورد حاکمیت اوست.
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظاری است که تنها با فراهم شدن زمینههای شکوفایی آن، خواهد شکفت و آن زمانی است که همه انسانها در طلب منجی و مصلح آخر الزمان باشند. او میآید تا با همکاری و همیاری یارانش علیه بدیها قیام کند نه اینکه تنها با معجزه کار جهان را سامان دهد.
انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در منتظرانش شوق یاری و همراهی او را ایجاد میکند و به انسان هویت و حیات میبخشد و او را از پوچی و بی هدفی نجات میدهد.
آنچه گفته شد بخشی از ویژگیهای آن انتظاری است که به وسعت همه تاریخ است و ریشه در جان همه انسانها دارد و هیچ انتظار دیگری به خاک پای این انتظار سترگ نمیارزد. بنابراین جا دارد که ابعاد و آثار فراوانِ انتظار مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسیم و درباره وظایف منتظران ظهور او و پاداش بی نظیر آنها سخن بگوییم.
ابعاد انتظار
انسان از زوایای مختلف دارای ابعاد گوناگون است: از سویی از بُعد نظری و عملی برخوردار است و از سوی دیگر دارای بُعد فردی و اجتماعی است و از زاویهای دیگر در کنار بُعد جسمی، بُعد روحی و روانی دارد. بدون تردید در همه ابعاد یاد شده نیاز به چارچوبِ مشخصی است تا در قالب آن راه صحیح زندگی باز شود و مسیرهای انحرافی به روی آدمی بسته گردد. و آن راهِ درست همان مسیر انتظار است.
انتظار موعود جهانی در همه ابعاد زندگی منتظر تأثیر میگذارد. در بعد فکری و نظری که زیر بنای اعمال و رفتار انسان است، باورهای اساسی حیات آدمی را در حصار خود حفظ میکند. به بیان دیگر انتظار صحیح میطلبد که منتظر، بنیانهای اعتقادی و فکری خود را تقویت کند تا در دام مکتبهای انحرافی گرفتار نشود و یا به خاطر طولانی شدن دوره غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چاه یأس و ناامیدی سقوط نکند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام ایشان غایب خواهد شد پس خوشا به حال آنان که در آن زمان، بر امرِ (ولایت) ما ثابت و استوار بمانند.»۴
یعنی در دوره غیبت که دشمنان با انواع شبههها میکوشند تا اعتقادات درست شیعیان را از بین ببرند به برکت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهای عقیدتی حفظ میشود.
در بُعد عملی، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت میدهد. منتظر باید در میدان عمل بکوشد تا زمینههای ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراین، منتظر در این بخش هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت میگمارد. در بُعد فردی هم به حیات روحی و روانی خود و کسب فضیلتهای اخلاقی روی میآورد و هم به تقویتِ جنبه جسمی و بدنی میپردازد تا نیرویی کار آمد برای جبهه نور باشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«… کسی که دوست دارد از یاران قائم(علیه السلام) باشد پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهیزگاری پیشه کند و به اخلاق نیکو آراسته گردد…»۵
ویژگی «انتظار» آن است که آدمی را از محدوده خود فراتر میبرد و او را با تک تک افراد جامعه مرتبط میسازد. یعنی انتظار نه تنها در زندگی فردی منتظر مؤثر است که در حوزه رابطه فرد با جامعه نیز طرح و برنامه دارد و او را به تأثیر گذاری مثبت در جامعه وا میدارد و از آنجا که شرط ظهور دولت حق آمادگی جمعی است، هر کسی به اندازه توان خود برای اصلاح جامعه میکوشد و در برابر ناهنجاریهای اجتماعی ساکت و بی تفاوت نمیماند، چرا که منتظر مصلح جهانی در اندیشه و عمل، مسیر صلاح و راستی را طی میکند.
کوتاه سخن اینکه «انتظار» جریان مبارکی است که در تمام مویرگهای حیات فرد و اجتماع منتظر جاری است و در همه عرصههای زندگی، رنگ الهی به انسان و حیات او میبخشد و چه رنگی از رنگ الهی بهتر و ماندگارتر؟!
قرآن کریم میفرماید:
… صِبْغَةَ اللّه وَ مَنْ اَحْسَن مِنَ اللّه صِبْغَةً…۶ ؛
رنگ الهی (بگیرید) و چه چیز از رنگ الهی داشتن نیکوتر است؟!
با توجه به آنچه گذشت، وظایف منتظرانِ مصلح کلّ، چیزی جز همان «رنگ خدایی داشتن» نیست که به برکت انتظار در جای جای زندگی فردی و جمعی آنها جلوه گر میشود. و با این نگاه، دیگر آن وظایف بر دوش ما ـ منتظران ـ سنگینی نخواهد داشت بلکه به عنوان جریان شیرینی که به همه زوایای زندگی ما معنی و مفهومی زیبا بخشیده است، به حساب میآید. به راستی اگر فرمانروای ملک مهربانی و امیر کاروان مِهرورزی تو را به عنوان سربازی شایسته برای خیمه ایمان خواسته باشد و حضور تو را در سنگر حق، انتظار کشد، چگونه خواهی بود؟ آیا باید بر تو تکالیفی را تحمیل کنند که چنین و چنان باش و این کار و آن کار را انجام ده یا تو خود راه انتظار را شناختهای و برای همان مقصدی که برگزیدهای گام خواهی زد؟!
منبع
۱. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۲. الغیبة نعمانى، باب ۱۱، ح ۱۶، ص ۲۰۷.
۳. الغیبة نعمانی، باب ۱۳، ح ۴۶، ص ۲۵۲.
۴. کمال الدین، ج ۱، ح ۱۵، ص ۶۰۲.
۵. الغیبة نعمانى، باب ۱۱، ح ۱۶، ص ۲۰۰.
۶. سوره بقره، آیه ۱۳۸.
وظایف منتظران
در روایات و بیانات پیشوایان دین وظایف فراوانی برای منتظران ظهور بیان گردیده است که در اینجا مهمترین آنها را بیان میکنیم.
شناخت امام
پیمودن جاده انتظار بدون شناختن امامِ منتظَر ممکن نیست. استقامت و پایداری در وادی انتظار وابسته به درک صحیح از پیشوای موعود است. بنابراین علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، لازم است نسبت به جایگاه امام و رتبه و مقام او نیز آگاهی کافی بدست آورد.
ابونصر که از خدمتگذاران امام حسن عسکری علیه السلام است، پیش از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به حضور آن حضرت می رسد. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از او می پرسد: آیا مرا میشناسی؟ پاسخ میدهد: آری، شما سرور من و فرزند سرور من هستید! امام علیه السلام می فرماید: مقصود من چنین شناختی نبود!؟ ابونصرمیگوید: (مقصود شما چیست) خودتان بفرمایید.
امام علیه السلام میفرماید:
من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خداوند به (برکت) من بلا را از خاندان و شیعیانم دور میکند.(۱)
اگر معرفت امام برای منتظرِ حاصل شود، او از هم اکنون خود را در جبهه امام میبیند و احساس میکند که در خیمه امام و کنار او قرار گرفته است.
بنابراین لحظه ای در تلاش برای تقویت جبهه امام خویش کوتاهی نمیکند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
…منْ مات و هو عارِف لامامه لَم یضُرُّه، تَقَدم هذَا الاَْمرِ اَو تَأَخَّرَ و منْ مات و هو عارِف لامامهکانَ کَمنْ هو مع الْقائمِ فی فُسطاطه (۲)
کسی که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته باشد، جلو افتادن یا تأخیر امر (ظهور) به او زیان نمیرساند و کسی که بمیرد و حال آنکه امام خود را شناخته است مانند کسی است که در خیمه امام و همراه او بوده است.
گفتنی است که این معرفت و شناخت چنان مهم است که در کلام معصومین علیهم السلام آمده است که برای بدست آوردن آن، لازم است ازخداوند طلب یاری شود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
در زمان غیبت طولانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باطل گرایان (در اعتقاد و دین خود) به شک و تردید گرفتار میشوند.
زراره، ازیاران خاص امام گفت: اگر آن زمان را شاهد بودم چه عملی انجام دهم
امام صادق علیه السلام فرمود: … این دعا را بخوان:
اَللّهم عرِّفْنی نَفْسک فَانَّک انْ لَم تُعرِّفْنی نَفْسک لَم اَعرِف نَبِیک اللّهم عرِّفْنی رسولَک فَانَّک انْ لَم تُعرِّفْنی رسولَک لَم اَعرِف حجتَک اَللّهم عرِفْنی حجتَک فَانَّک انْ لَم تُعرِّفْنی حجتَک ضَلَلْت عنْ دینی.(۳)
آنچه تا کنون مطرح شد معرفت نسبت به جایگاه امام در مجموعه نظام هستی است (۴)
او حجت پروردگار و جانشین به حق پیامبر و پیشوای همه مردم است که اطاعت او بر همگان واجب است چرا که اطاعت از او همان اطاعت از خداست.یکی دیگر از ابعاد معرفت امام، شناختن سیره و صفات امام است (۵) و این بعد از شناخت، تأثیر عملی گسترده ای در رفتار و خُلق و خوی منتظر می گذارد و بدیهی است که هر اندازه معرفت انسان به زوایای گوناگون زندگی امام و حجت الهی بیشتر و عمیق تر باشد، آثار آن در بخش های گوناگون زندگی او بیشتر خواهد بود.
الگوپذیری
وقتی معرفت به امام و جلوه های زیبای رفتاری آن بزرگوار به دست آمد، سخن از پیروی و الگوگرفتن از آن مظهر کمالات به میان میآید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
خوشابه حال آنکه قائم خاندان مرا درک کند در حالی که پیش از دوران قیام، به او و امامان قبل از او اقتدا کرده و از دشمنان ایشان، اعلام بیزاری کرده باشد. آنان دوستان و همراهانِ من و گرامی ترینِ امت من، در نزد من هستند .(۶)
به راستی آن کس که در تقوا، عبادت، ساده زیستی، سخاوت، صبر و همه فضائل اخلاقی دنباله رو امام و مراد خویش است چه رتبه بلندی نزد آن رهبر الهی خواهد داشت و آنگاه که به حضور مقدسش بار یابد چه سربلند و سرافراز خواهد بود؟!
آیا جز این است که منتظری که در طلب زیباترین پدیده عالم است خود را به خوبیها می آراید واز زشتیها و رذائل اخلاقی دوری میکند و درمسیر انتظار همواره مراقب افکار و اعمال خویش است؟! و گرنه افتادن به دام بدیها رفته رفته فاصله او و معشوق خوبان را زیادتر خواهد کرد و این حقیقتی است که در بیان هشدار دهنده آن امام موعود آمده است:
فَما یحبِسنا عنْهم الاّ ما یتَّصلُ بِنا مما نُکْرِهه ولا نُؤْثرُه منْهم (۷)
هیچ چیز ما را از شیعیان جدا نکرده است مگر آنچه از کارهای ایشان که به ما میرسد. اعمالی که خوشایند ما نیست و از شیعیان انتظار نداریم!?
نهایت آرزوی منتظران آن است که در برپایی دولت مهدوی و حکومت عدل جهانی سهمی داشته باشند و افتخار یاوری و همراهی آخرین حجت حق را بدست آورند ولی مگر نیل به چنین سعادت بزرگی جز با خودسازی و آراستگی اخلاقی میسر است؟!
امام صادق علیه السلام فرمود:
منْ سرَّه اَنْ یکُونَ منْ اَصحابِ القائمِ فَلْینْتَظرْ ولْیعملْ بِالْورعِ ومحاسنِ الاَْخْلاقِ وهو منْتَظر (۸)
هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم علیه السلام باشد باید منتظر باشد و در حال انتظار به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.?
و روشن است که در مسیر تحقق چنین خواسته ای هیچ الگو و نمونه ای برتر از آن امام بزرگوار که آینه تمام زیبایی هاست یافت نمیشود.
یاد امام
آنچه منتظران را در کسب معرفت امام و پیروی از آن بزرگوار یاری میدهد و پایداری در راه انتظار را به دنبال دارد؛ پیوستگی و ارتباط مداوم با آن طبیب جانها است .
به راستی وقتی آن امام مهربان امت، همیشه و همه جا به حال شیعیان خود نظر دارد و لحظه ای آنها را از یاد نمیبرد آیا رواست که دلدادگان روی او به دنیا و تعلّقات آن سرگرم شوند و از آن عزیز، غافل و بی خبر بمانند؟ یا راه و رسم دوستی و محبت آن است که در همه حال او را بر خود و دیگران مقدم بدارند.
وقتی بر سجاده دعا مینشینند از او آغاز نمایند و برای سلامتی و فرج آن حضرت دعا کنند که آن بزرگوار خود فرمود:
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در همان است.(۹)
و همواره باید زمزمه کنند:
اَللّهم کُنْ لولیک الْحجۀِ بنِ الْحسنِ صلَواتُک علَیه و علی ابائه فی هذه الساعۀِ و فی کُلِّ ساعۀ ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلا و عیناً حتّی تُسکنَه اَرضَک طَوعاً و تُمتِّعه فیها طَویلا (۱۰)
خدایا برای ولی خود، حجۀ بن الحسن که درود تو بر او و خاندانش باد در این ساعت و در همه ساعات سرپرست و نگهبان و رهبر و یاور و راهنماو دیده بان باش تا ( آن زمان که ) او را در زمین خود با میل و رغبت جای دهی و برای مدتی طولانی او را در زمین بهره مند سازی .
منتظر حقیقی، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتی وجود شریف امام خود را در نظر میگیرد و به هر بهانه دست توسل به دامن پر مهر او میزند و به اشتیاق ظهور مبارک او و دیدن جمال بی مثالش ناله سر میدهد.
عزیزٌ علَی أَنْ اَری الخَلْقَ ولاتُری (۱۱)
سخت است بر من که همه را ببینم و تو دیده نشوی!!?
رهرو راه انتظار در مجالسی که به نام آن محبوب دلها تشکیل میشود حضور مییابد تا ریشه های محبت او را در دل خود محکمتر کند و به مکان هایی مانند مسجد سهله و مسجد جمکران و سرداب مقدس که منسوب به امام عصر علیه السلام است رفت و آمد میکند.
و از زیباترین جلوه های یاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زندگی منتظران ظهورش آن است که هر روز با او تجدید عهد کرده و پیمان وفاداری ببندند و استواری خود را بر آن عهد اعلام کنند.
در فرازی از دعای عهد چنین میخوانیم:
اَللّهم انّی اُجدد لَه فی صبیحۀِ یومی هذا وما عشْت منْ اَیامی عهداً وعقْداً وبیعۀً لَه فی عنُقی لااَحولَ عنها ولااَزولَ اَبداً اَللّهم اجعلْنی منْ اَنْصارِه واَعوانه والذّابینَ
عنْه والْمسارِعینَ الَیه فی قَضاء حوائجِه والممتَثلینَ لاوامرِه والمحامینَ عنْه والسابِقینَ الی ارادته والمستَشهِدینَ بینَ یدیه (۱۲)
بار خدایا من در بامداد این روز و تمام دوران زندگیم، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم با او تجدید میکنم، که هرگز از آن عهد و بیعت برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بار خدایا مرا از یاران و کمک کاران آن حضرت و مدافعان از حریم مقدس او و شتاب کنندگان به سوی او برای انجام خواسته هایش و اطاعت کنندگان از دستوراتش و حمایت کنندگان از وجود شریفش و سبقت جویان به سوی خواسته اش و شهیدان در رکاب حضرتش قرار ده.
اگر کسی پیوسته این عهد را بخواند و از عمق جان به مضامین آن پای بند باشد هرگز به سستی گرفتار نمیشود و در تحقق آرمانهای امام خود و زمینه سازی برای ظهور آن بزرگوار لحظه ای از پای نمینشیند. و به راستی که شایسته حضور در میدان یاری آن ذخیره الهی خواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس چهل بامداد خدا را با این عهد بخواند از یاوران قائم ما خواهد بود. و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد( و قائم علیه السلام را یاری دهد)…?.
وحدت و همدلی
از وظایف تک تک افراد قبیله انتظار که بگذریم، جمعیت منتظران نیز باید طرح و برنامه ای داشته باشند که در راستای اهداف امام و حجت الهی باشد. به بیان دیگر اجتماع منتظر لازم است که تلاش و حرکت خود را در مسیر رضایت رهبر موعود قرار دهد.بنابراین جامعه منتظر بر آن است که عهد و پیمان خود با امام را به انجام رساند تا زمینه مناسب برای ظهور دولت مهدوی فراهم شود.
امام عصر علیه السلام در یکی از بیانات خود به چنین جمعیتی اینگونه بشارت داده است:اگر شیعیان ما که خداوند آنان را در راه اطاعتش یاری دهد در وفای پیمانی که از ایشان گرفته شده، یکدل و مصمم باشند؛ البتّه نعمت دیدار، ازآنان به تأخیر نمیافتد و سعادت ملاقات ما برای آنها با معرفت کامل و راستین نسبت به ما، تعجیل میگردد. (۱۳)
و آن عهد و پیمان همان است که در کتاب خدا و سخنان نمایندگان خدا آمده است که مهمترین آنها را بیان میکنیم:
۱. تلاش در جهت پیروی از امامان علیهم السلام و دوستی با دوستان ائمه علیهم السلام و بیزاری جستن از دشمنان آنها.
امام باقر علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:
خوشا حال آنکه قائم خاندان مرا درک کند در حالی که پیش از قیام، از او پیروی کرده باشند. با دوستان او دوستی و با دشمنان او دشمنی نموده باشد. آنها رفیقان من و اهل دوستی و محبت من و گرامی ترین امت من نزد من در روز قیامت هستند . (۱۴)
۲. جمعیت منتظران در مقابل بدعتها و انحرافها در دین و رواج منکرات و زشتیها در سطح جامعه بی تفاوت نیستند و نیز در برابر فراموش شدن سنّت های نیکو و ارزشهای اخلاقی از خود واکنش نشان میدهند.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
البتّه در پایان این امت (دوره ی آخر الزّمان) گروهی خواهند بود که پاداش آنها همانند اجر امت اول اسلامی خواهد بود. آنها امر به معروف و نهی از منکر میکنند و با اهل فتنه (و فساد) میجنگند. (۱۵)
۳. جامعه منتظر در برخورد با دیگران وظیفه دارد که تعاون و همکاری را سر فصل برنامه های خود قرار دهد. و افراد این جامعه به دور از تنگ نظری و خود محوری، پیوسته حال فقراء و نیازمندان جامعه را پی گیری میکنند و از آنان بی خبر نمی مانند.
گروهی از شیعیان از امام باقر علیه السلام درخواست نصیحت کردند؛ حضرت فرمود:
از میان شما آنکه نیرومند است، ضعیف را یاری کند و آنکه بی نیاز است با نیازمندتان مهربانی ورزد و هر یک از شما نسبت به دیگری خیرخواهی کند. (۱۶)
گفتنی است که دایره این همکاری و همیاری محدود به محیطی که در آن زندگی میکنند نیست بلکه خیر و نیکی منتظران به محیط های دورتر ونیازمندان شهرهای دیگر نیز میرسد زیرا که در پرتو روح انتظار هیچ جدایی و دوگانگی بین افراد احساس نمیشود.
۴. افرادی که عضو جامعه منتظر هستند باید به جامعه رنگ و بوی مهدوی بدهند و نام و یاد امام را در همه عرصه ها بلند کنند و گفتار و کردار امام رابه عنوان سرآمد همه سخنان و شیوه ها به نمایش عمومی بگذارند و در این راه با همه وجود بکوشند که بدون تردید مورد عنایت و لطف ویژه امامان علیهم السلام خواهند بود.
عبدالحمید واسطی از یاران امام باقر علیه السلام به آن حضرت میگوید:
ما در انتظار امر فرج همه زندگی خود را وقف کردیم به گونه ای که برای بعضی از ما مشکلاتی را به همراه داشته است .
امام علیه السلام در پاسخ او می فرماید:
ای عبدالحمید، آیا گمان میکنی که خداوند راه رهایی (از مشکلات) را برای آن بنده ای که خود را وقف خداوند کرده باشد قرار نداده است؟!
آری به خدا قسم خداوند برای او راه چارهای قرار خواهد داد. خداوند رحمت کند بنده ای را که امر (ولایت) ما را زنده دارد! (۱۷)
سخن آخر اینکه جامعه منتظر باید بکوشند که در همه ابعاد زندگی اجتماعی، الگوی سایر اجتماعات باشند و همه زمینه های لازم برای ظهور منجی موعود را فراهم کنند.
منبع
۱. کمال الدین، ج ۲، ب ۴۳ ، ح ۱۲ ، ص ۱۷۱
۲. اصول کافى، ج ۱، باب ۸۴ ، ح ۵، ص ۴۳۳
۳. الغیبۀ نعمانى، باب ۱۰ ، فصل ۳، ح ۶، ص
۱۷۰ ؛ و نیز حاشیه مفاتیحالجنان، باب ششم، دعای زمان غیبت.
ترجمه دعا:خدایا خودت
را من بشناسان، براستی که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت.
خدایا، پیامبرت را به من بشناسان، براستی که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجتت
(و خلیفه پیامبرت) را نخواهم شناخت. خدایا
حجت خود (امام زمان) را به من بشناسان، براستی که اگر حجت خودرا به من نشناسانی از
دین خود گمراه خواهم شد!!?
۴. درباره این موضوع در فصل اول کتاب،
مباحثى بیان گردید.
۵. درباره سیره و صفات امام مهدى علیه
السلام در فصل آینده سخن خواهیم گفت.
۶. کمال الدین، ج ۱، باب ۲۵ ، ح ۳، ص ۵۳۵
۷. بحارالانوار، ج ۵۳ ، ص ۱۷۷
۸. غیبت نعمانى، باب ۱۱ ، ح ۱۶ ، ص ۲۰۷
۹. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵ ، ح ۴، ص ۲۳۷
۱۰. مفاتیح الجنان، اعمال شب بیست و سوم ماه
مبارک رمضان.
۱۱. همان، دعاى نُدبه.
۱۲. همان، دعاى عهد.
۱۳. احتجاج، ج ۲، ش ۳۶۰ ، ص ۶۰۰
۱۴. کمال الدین، ج ۱، باب ۲۵ ، ح ۲، ص ۵۳۵
۱۵. دلائل النبوة، ج ۶، ص ۵۱۳
۱۶. بحارالانوار، ج ۵۲ ، باب ۲۲ ، ح ۵، ص
۱۲۳
۱۷. بحارالانوار، ج ۵۲ ، باب ۲۲ ، ح ۱۶ ، ص
۱۲۶
بسم رب المهدی
آثار انتظار
بعضی گمان کرده اند که انتظار مصلح جهانی، افراد را در حالت سکون و بی تفاوتی قرار میدهد و آنها که منتظرند تا اصلاحگری جهانی قیام کند و فساد و تباهی را بردارد، خود در مقابل بدیها و پلیدیها واکنشی نخواهند داشت بلکه ساکت و بی تفاوت، دست روی دست خواهند گذاشت و تماشاگر جنایتها خواهند بود!!
ولی این نگاه، یک نگاه سطحی و به دور از اندیشه و دقت است. زیرا با توجه به آنچه در حقیقت انتظار امام موعود و ویژگیهای آن و نیز ابعاد انتظار و ویژگی های منتظران مطرح شد، روشن است که روحیه انتظار، آن هم با ویژگی های منحصر به فرد و جایگاه بی نظیر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نه تنها سکون و سردی را به دنبال ندارد بلکه بهترین عامل حرکت و پویایی است.
انتظار، در منتظر غوغایی مبارک و حرکتی هدف دار پدید میآورد و هر چه منتظر، به حقیقت انتظار، نزدیکتر شود سرعت حرکت او به سوی مقصد بیشتر خواهد شد. در پرتو انتظار، آدمی از خود محوری رهایی مییابد و خود را جزئی از جامعه اسلامی میبیند؛ بنابراین میکوشد تا جامعه را درحد توان خود به صلاح و درستی نزدیک کند و وقتی جامعه ای از عناصری این چنین با هویت تشکیل یابد، اجتماعی در جهت ترویج فضیلت ها پدید می آید و حرکت عمومی به سوی اقامه خوبی ها، شکل میگیرد و در چنین محیطی که محیط صلاح و سازندگی و فضای امیدبخشی و نشاط و عرصه تلاش و همیاری و همکاری است، زمینه رشد باورهای دینی و بینش عمیق مهدوی در افراد جامعه پدید میآید و منتظران، که به برکت انتظار، در فسادمحیط حل نشده اند بلکه هویت دینی و مرزهای اعتقادی خود را حفظ کرده اند، در برابر سختی ها و مشکلات دوران انتظار بردباری میکنند و به امید تحقق وعده حتمی الهی بلاها را به جان میخرند و لحظه ای گرفتار سستی و یا ناامیدی نمیشوند.
راستی کدام مکتب و مذهبی را میشناسید که برای پیروان خود چنین مسیر روشنی را ترسیم کرده باشد؟! مسیری که با انگیزه ای الهی پیموده می شود و در نهایت پاداشی بس بزرگ را به ارمغان میآورد.
پاداش منتظران
خوشاحال آنانکه چشم به راه خوبی ها نشسته اند! چه بزرگ است پاداش آنان که به انتظار موعود جهانی روزگار میگذرانند و چه شکوهمند است رتبه و مقام آنان که منتظر حقیقی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله هستند!
بجاست که در بخش پایانی از فصل انتظار، از فضیلت و رتبه بی نظیر جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوییم و نمونه هایی از کلمات پیشوایان دین رابیاوریم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خوشا به حال شیعیان قائم ما (اهلبیت)، آنها که در دوران غیبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ایام ظهورش سر به فرمان او میآورند. آنها دوستان خدایند که هیچ ترس و اندوهی برای ایشان نخواهد بود .(۱)
و چه افتخاری از این برتر که مدال دوستی پروردگار را بر سینه دارند. و چرا باید گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنکه زندگی و مرگ آنها ارزشی گران پیدا کرده است.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.(۲)
آری آنان که در دوران غیبت بر ولایت امام زمان خود باقی بمانند و عهد و پیمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگانی هستند که دررکاب پیامبر صلی الله علیه و آله به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطیده اند!
منتظرانی که جان بر کف به انتظار یاری فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده اند از هم اکنون در خیمه جنگ و در کنار امیر جبهه حق هستند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
اگر کسی از شما (شیعیان) بمیرد در حالی که منتظر امر (فرجِ امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد همانند کسی است که در کنار قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و در خیمه اش بوده است! سپس اندکی درنگ کرد و فرمود: نه بلکه مانند کسی است که در کنار حضرت جنگیده و شمشیر زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلکه مثل کسی است که در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله به شهادت رسیده باشد.(۳)
این گروه همان جماعتی هستند که قرنها پیش، پیامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستی و مودت قلبی خود را نسبت به ایشان اعلام کرده است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
روزی پیامبر در حضور گروهی از اصحاب خود فرمود: خدایا برادران مرا به من نشان ده! و این جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: ای رسول خدا آیا ما برادران تو نیستیم؟!
فرمود: خیر، شما اصحاب من هستید و برادران من قومی هستند در آخرالزمان؛ که به من ایمان می آورند و حال آنکه هرگز مرا ندیده اند! خداوندآنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفی کرده است… استواری هر یک از ایشان در دین خود از کندن خارهای گون در شب تاریک و به دست گرفتن آتش گداخته، سخت تر است. آنها مشعل های هدایت هستند که خداوند آنها را از فتنه های تیره وتار نجات می بخشد.(۴)
و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
خوشا حال کسی که قائم اهلبیت مرا درک کند و حال آنکه پیش از قیامش به او اقتدا کرده باشد. با دوستان او دوستی و از دشمنان او بیزاری جسته باشد و امامان پیش از او را نیز دوست داشته باشد. آنها رفقای من و صاحبان دوستی و مودت من و گرامی ترین امت من نزد من هستند.(۵)
و اینان که به چنین مقام و رتبه ای نزد پیامبر صلی الله علیه و آله دست یافته اند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف میشوند! آن هم ندایی که مملو از محبت و عشق است و حکایت از نهایت تقرّب و نزدیکی آنها به محضر حضرت حق دارد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
روزگاری بر مردم می آید که امامشان غایب خواهد بود پس خوشا حال آنان که در آن زمان بر امر (ولایت) ما استوار بمانند. به راستی که کمترین پاداش آنها این است که حضرت پروردگار آنها را ندا میدهد که: ای بندگان من، به سرّ من (و امام غایب) ایمان آوردید و او را تصدیق کردید پس شما را بشارت باد به پاداش نیکوی من، شما به حقیقت بندگان من هستید. اعمال شما را می پذیرم و از خطاهای شما می گذرم و به (برکت) شما باران را بربندگانم نازل می کنم و بلا را از ایشان می گردانم و اگر شما (در میان مردم) نبودید حتماً عذاب خود را (بر مردم گنهکار) می فرستادم.(۶)
ولی به راستی چه چیز منتظران را آرام میکند و انتظار آنها را پایان می دهد؟ چه چیز روشنی چشم ایشان است و دل بی قرار آنها را قرار و آرام می بخشد؟ آیا آنان که عمری به جاده انتظار چشم دوخته اند و در همین مسیر با همه سختی هایش راه پیموده اند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پای گذارند به پاداشی کمتر از هم نشینی با محبوب و معشوق خود راضی میشوند؟! و چه فرجامی از این زیباتر و چه لحظه ای از این باشکوه تر!
امام کاظم علیه السلام فرمود:
خوشا حال شیعیان ما، آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان دوستی ما، چنگ زنند و بر دوستی، و بیزاری از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ماهستند و ما از آنها. آنها به پیشوایی ما راضی شدند (و امامت ما را پذیرفتند) و ما نیز به شیعه بودن آنها راضی و خشنود شدیم. خوشا حال ایشان!! به خدا ! قسم اینان در قیامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود.(۷)
منبع
.۱. کمال الدین، ج ۲، باب ۳۳ ، ح ۵۴ ، ص ۳۹
۲. همان،
ج ۲، باب ۳۱ ، ح ۶، ص ۵۹۲
۳. بحارالانوار،
ج ۵۲ ، ص ۱۲۶
۴. همان،
ص ۱۲۳
۵. کمال
الدین، ج ۱، باب ۲۵ ، ح ۲، ص ۵۳۵
۶. همان،
باب ۳۲ ، ح ۱۵ ، ص ۶۰۲
۷. همان،
ج ۲، باب ۳۴ ، ح ۵، ص
نویسنده: سبیط النیلی
مترجم:
نادعلی فیروزی
تفکر کلی مهدویّت
پژوهشگران
تاریخ و جامعهشناسی عقیده دارند که تفکر وجود یک نجات دهنده برای بشریت، تفکری
است عمومی که در تمامی جوامع انسانی با همه تفاوتهای شدید فرهنگی، قومی و دینی به
اشکال مختلفی مطرح است و از همین جا این تصور غلط شکل گرفته که تفکر حکومت جهانی،
تفکری دینی و غیبی است.
اگر
جوهره این تفکر، ظهور رهبریتی جهانی باشد که عادلانه حکومت میراند و به قانون عمل
میکند و بشریت را از بلای جنگ و قحطی نجات میدهد که همواره یکی از اهداف مصلحان
و سیاستمداران و حکیمان و فیلسوفان در تمامی اعصار همین بوده و در همین جهان
متمدن امروزی هم- چنان که میبینیم - بیش از گذشته مطمح نظر است و سیاستمداران
غربی نیز بر همین ادعا هستند؛ در حالی که هرگز نمیتوان آنان را رجال دینی و غیبی
نامید، چنین احساسی، حسّ کلّی ضرورت حکومت جهانی است.
مهدویّت
در دیانت یهود، بشارت به ظهور مسیح یهودی است و در جهان مسیحیت، ظهور خود عیسی بن
مریم(ع) است و در میان مسلمانان نام مهدی منتظر(عج) که حضرت مسیح(ع) او را یاری میکند،
مطرح است.
در
میان هندوها و بودائیان و حکما و فلاسفه قدیم و جدید نیز مهدویت موضوعیت دارد.
افلاطون و فارابی در «مدینه فاضله»،(1) توماس مور، فیلسوف انگلیسی در «اتوپیا»، یا
«جزیره خیالی»(2) بدان پرداختهاند. اینگونه مدینههای فاضله و جمهوریهای نمونه
بیشمار است؛ از جمله «آتلانتای جدید» فرانسیس بیکن،(3) «شهر مسیحی» یوهان،(4)
«کشور آفتاب» توماس کامپانلا،(5) «جزیره کنفوسیوس» حکیم چینی(6) و امثال آن.
نامهایی
که بر این ملت یا مدینه نهادهاند، خیالی نیستند؛ بلکه مبتنی بر تصوراتی هستند که
علم و دین و آثار تاریخی آنها را تأیید میکنند. در این زمینه، به یاری خداوند،
ارائه دلیل خواهیم کرد.
نام
انسانِ نمونهای که چنین جامعهای را رهبری خواهد کرد نیز در نظر هر کدام، متفاوت
است. در طول تاریخ بسیار کم پیدا میشود حکیمی که تلاش نکرده باشد، تصوری از یک
جامعه نمونه به رهبری مردی بزرگ و اسوه و دانشمند ارائه دهد و معاصران هم در این
امر تفاوتی با پیشینیان ندارند.
دکتر
الکسیس کارل فرانسوی، در همین عصر اتم پیشنهاد میدهد که عدهای از هوشمندترین
دانشآموزان انتخاب شوند و تحت تعلیم انواع علوم قرارگیرند و از انجام هر گونه کار
بیهوده و بازیگوشی منع شوند تا دست کم، یکی از آنان تمامی علوم را فراگرفته و قادر
به رهبری جهان گردد.(7)
حقیقت
این است که این پیشنهاد هیچ تفاوتی با بشارت مسیحیان به بازگشت مسیح(ع) که روح
الله است و جامع همه علوم یا بشارت مسلمانان به ظهور مهدی(عج) که از جد خود، علوم
اولین و آخرین را به ارث برده، ندارد. جز اینکه این آقای کارل، برای تحقق چنین
رهبریتی شتاب کرده است و همین امر نشان میدهد که بشریت به طور جد، نیازمند دولت
جهانی و حکومت نمونه است.
برتراند
راسل که در تأسیس سازمان ملل مشارکت داشت، به این سازمان پیشنهاد داد که لشکر
بسیار قدرتمندی در جهان تشکیل شود تا امکان تشکیل اولین مرحله حکومت جهانی فراهم
گردد. کار به همین جا ختم نمیشود، دشمنان ادیان آسمانی نیز در ضرورت حکومت جهانی
با دیگران همصدا شدند. کارل مارکس با اینکه امور غیبی و متافیزیک را قبول نداشت و
با آن اعلام جنگ کرده بود؛ اما به غیبگویی پرداخت و اعلام کرد:
مرحله
اشتراکی مرحلهای گذراست که از بین میرود و کمون جای آن را میگیرد، رهبر کمون
فردی است با اخلاص و خردمند.
مارکس،
به شیوه تبشیریِ انبیاء هم بسنده نکرد و پا را فراتر نهاد وگفت: مردم به دلیل شدت
گرایش به فضایل، در مرحله کمون، احتیاجی به مال و مراکز سرمایه نخواهند داشت و این
وضعیت موجب بینیازی آنها از رهبری نیزخواهد شد و بنابراین حکومت خود به خود از
بین خواهد رفت...!!
میبینید
که این تصور با آنچه که بر اساس بشارت دینی به دست مهدی(ع) و مسیح(ع) به وجود
خواهد آمد، فاصله بسیار دارد؛ بلکه کاملاً خلاف آن است. چون بر اساس مفاهیم دینی،
حکومت مهدی(ع) بسیار پا برجاست و سست نخواهد شد و هیچ کس هم ادعا نکرده است که او
معامله با پول را بر خواهد انداخت و مؤسسات رسمی را تعطیل خواهد کرد؛ بلکه او
جامعهای میسازد خِرَد سالار که در آن عدالت حاکم میشود. عدالت را هم او برقرار
نمیکند؛ بلکه خود جامعه، وقتی که به مرحله بالایی از آگاهی دینی و فکری رسید،
بدان روی میآورد. بنابراین، عدل و برابری نزد اهل دین، نتیجه درستیِ فکر است، نه
حاصل درستی توزیع ثروت به وسیله قدرت حکومت، چنان که مارکس معتقد است. عدالت در
توزیع، چگونه جامعه را به کمال فکری رهبری میکند تا به جامعهای خِرَد محور تبدیل
گردد؟
برخی
پنداشتهاند که مهدویت یا تفکر وجود منجی، واکنشی است به اوضاع فاسد حاکم بر جوامع
بشری، با هدف امیدآفرینی در دلهای مردم و برکندن ریشههای نومیدی. این هم نوعی
دیگر از مغالطه است و فریب شگفتی است که در آن، چند نقیض با هم جمع شدهاند. چون
جای این سؤال هست که با این نظریه آیا مردم ناامیدند و بریده یا خوشبین و شاد و
آیا یکایک افراد هر دو وضعیت را دارند یا گروهی ناامیدند و گروهی دیگر خوشبین؟ و
اگر همه افراد هر دو را دارند، آیا ناامیدی اول است یا خوشبینی؟ خیلی کوتاه باید
گفت: اگر یکایک مردم هر دو حالت را دارند، توجیه اول صحیح نیست؛ زیرا هر انسانی یا
میتواند ناامید باشد یا خوش بین و اگر یکایک مردم این وضعیت را ندارند، این همان
موضوع بحث ما است، نه موضوع بحث صاحبان نظریه.
عدهای
نیزگفتهاند مهدویت یا فکر وجود منجی، تفکری است ساخته و پرداخته ذهن انسان برای
فرو نشاندن روح مبارزه با تشکیلات فاسد و کشتن روح کار و فعالیت و اصلاح.
این
گفته، چنانکه میبینید، بر عکس گفته قبلی است و از همان عالم نمایانی است که حتی
یک کتاب از کتب ادیان سهگانه را درباره رهبر موعود به دقت نخواندهاند. اگر فقط
یکی دو ساعت کمی از این کتابها را میخواندند، برایشان کافی بود که به روشنی و بیهیچ
تردیدی بفهمند که اگر زمینه ظهور منجی با کار و اصلاح فراهم نشود، او هرگز ظهور
نخواهد کرد.
چرا
اینها با نظر دانشمندان جامعهشناس مخالفت میورزند که جامعه بشری همواره به وضعیت
بهتر و برتری تغییر شکل میدهد؟ و چرا همین نظر را در مورد نظریه مارکس مطرح
نساختهاند؟ چرا معتقدند که تفکر مادی تفکر واقعی است؟ حال آنکه جز خیالبافی چیزی
نیست و چرا تفکر دینی را که تماماً واقعی است، با برچسب ذهنیتگرایی و خیالبافی
بدنام میکنند؟
آری! جهان آینده دین، جهانی است واقعی؛ اما متأسفانه با چهره بسیار زشتی معرفی شده است. دین جهان دیگری نیز دارد که مؤمن بدان است وآن عالم غیب است؛ اما مهدویت مرحلهای است دنیوی.
برخیها به خود اجازه
میدهند که به تفکر مهدویت در دین و حکومت موعود جهانی آن حمله کنند؛ اما با حکومت
جهانی مورد ادعای رهبران و مصلحان غربی کاری نداشته باشند.
بدترین
حالت چپاول فرهنگی وقتی است که نخبگان امت، اعتماد خود را به تمدن و تفکر دینی
خویش به چنین شکل خندهآوری از دست بدهند. هر چه از بیرون برسد، میپذیرند و
احترام میکنند و هر چه از تمدن و تفکر خودشان باشد، روی از آن میگردانند وآن را
کوچک میشمارند.
معلوم
است که اینگونه درخواستهای مغرب زمین برای تشکیل حکومت جهانی، اگر نه همه،
بیشترشان دعوت به حکومت جهانی عدالتمحور حقپیشه نیست؛ بلکه دعوتی است سیاسی و
اقتصادی برای تحکیم هیمنه غرب سرمایهداری و حاکمیت چپاول جهانی با بهرهگیری از
احساسات انبوه انسانی نسبت به این ضرورت بشری.
تمایل
بشر به دستیابی به حکومت جهانی بسیار قوی است. این تمایل، هم اکنون آشکارا در
جهان معاصر ما پیداست، به ویژه در قالب حمایت از کشورهای پیشرفته از مراکز بین
المللی، همچون سازمان عفو بین الملل، دادگاه بین المللی، صلح جهانی و سازمان ملل
متحد.
دلهره
بروز جنگ، شرکت در رقابتهای اقتصادی و سیاسی، احتمال تغییرات و دگرگونیها و ترس
از رویدادهای پیشبینی نشده نیز باعث گردیده که ملتها و حکومتهای جوامع بشری، بر
اصولی، چون همکاری اقتصادی، عدم دخالت، زندگی صلحآمیز، محدودیت سلاح و ... تأکید
ورزند و از صندوقهای بسیاری با جهتگیریهای بین المللی، مثل صندوق بین المللی
پول و صندوق توسعه، پشتیبانی نمایند و برای نزدیک شدن به بازارهای مشترک تلاش کنند
و حتی به دنبال نظام اقتصاد جهانی باشند تا بدین وسیله پایهای از پایههای صلح
جهانی و زندگی رضایتمندانه را بنیان نهند.
همین
واژهها و تفکرات و اصول و مؤسسات، به تنهایی و حرف و حدیثهای بیشماری که از
آنها بر سر زبانهاست، برای توجه دادن به اهمیت فراوانی که ساکنان این کره خاکی
برای حکومت جهانی قائلند، کافی است.
احساس کلی ملتها و حکومتها، استقبال از نظام اقتصاد جهانی و ارتش جهانی است؛ اما هم زمان، این تردید وجود دارد که آیا مترفین و سردمداران این سازمانها، کوچکترین پایبندی اخلاقی دارند؟ اینکه رسانههای غربی در تمام بخشها و تفاسیر خبری، بر جنبههای اخلاقی تأکید میورزند، آشکارا نشان دهنده بدبینی ملتهای عالم به نظام سرمایهداری است که آیا اینها میتوانند سکاندار رهبری جهانی و تحقق عدل باشند.
علاوه بر آن، عدهای
در خواب و خیال پیروزی یکی از شخصیتهای اخلاقی در انتخابات آمریکا هستند که میتواند
همان رهبر جهانی گردد که بشریت از دیرباز در انتظار اوست. رهبری که با گسترش و
تقویت سازمانهای بین المللی، میتواند زمینه تبدیل جهان به یک خانواده واحد و
آسوده را فراهم سازد.
نگاهی
کنجکاوانه به واقعیت نظام غربی، عدم امکان تحقق این احتمال را روشن میسازد.
احتمالی که خود غربیها هم با توجه به تسلط مطلق سرمایهداران بر انتخابات، امید
تحقق آن را ندارند.
مهدویت
در مفهوم کلی خود، نمایشگر یک نیاز حقیقی و واقعی است که هیچ کس در تحقق نهایی آن
و در اینکه او، دردهای بشر و هدر رفتن ثروتهای او را میبیند و درمان میکند،
تردیدی ندارد، با اینکه تعابیر گوناگونی در مورد آن به کار رفته؛ اما هیچ توجیه
فلسفی و علمی در رد آن نشده؛ بلکه برعکس در تحقق آن توجیههای فراوانی به عمل آمده
است و هر کسی که از عمق جان در پی درمان آلام جوامع بشری است، آن را لازم میداند.
رد
کردن مهدویت و مقابله با آن، رد کردن آرزوهای بشر و مقابله با تلاش بیوقفه او در
رسیدن به جامعه جهانیای است که عدل و داد بر آن حکمفرماست و بدان روی، هیچ کس،
حتی سرمایهداران و سرکردگان استثمار غرب، به دلیل آگاهی ملتها به اهمیت این
مسئله، توان مقابله باآن را ندارند. بنابراین تلاش میکنند تا آن را رنگ و بوی
اروپایی مسیحی دهند و همه دنیا، به ویژه مسلمانان را، به بتپرستی متهم نموده و
مفهوم مسیحی یهودی منجی بشریت را با مفهوم مادی غربی آن گره بزنند و با تحریف
حقایق مربوط به بشارت به رهبر موعود که در «عهد قدیم» و «انجیل» موجود است و
تراشیدن نشانههای طبیعی و سیاسی برای آن، از این عقیده، برای تحقق حاکمیت مطلق
نظامی و اقتصادی خود بر جهان، بهرهبرداری نمایند.
این
ماجرا، هم اکنون خطر همه جانبهای را متوجه ما ساخته است؛ زیرا نبرد مهدی
موعود(عج) و مسیح(ع) از یک طرف و قوای کفر از طرف دیگر، درآثار ادیان سهگانه،
شکلی اعتقادی و فکری تمامعیار به خود گرفته و غرب، در حال حاضر به دنبال آن است
که با تکیه بر خصلت تحریفگری خود، به این نبرد، شکل مذهبی، قومی و جغرافیایی بدهد.
دشمنان
امام مهدی(عج) منحرفانی هستند که غیر خدا را میپرستند؛ از هر دینی و از هر ملتی و
از هر جایی. یاران او کسانی هستند که سر تسلیم در برابر خدا فرود آوردهاند. از هر
دینی و از هر ملتی و از هر جایی و او رهبری است جهانی که به تمامی پیامبران و
فرستادگان الهی ایمان دارد و هیچ یک را از دیگری جدا نمیداند و هر قانونی را که
خدا فرو فرستاده، بر پای میدارد؛ زیرا در آنچه خدا فرستاده، تناقضی نیست.
بنابراین پیروان ادیان الهی نباید قربانی تبلیغات گمراهکننده غرب شوند که نابود
خواهند شد.
ما
نمیگوییم که امام مهدی(عج) یهود را نابود میسازد یا از مسیحیان انتقام میگیرد
... ؛ بلکه میگوییم او بتپرستی، خودپرستی و زرپرستی را از بین میبرد و اوامر و
قوانین طاغوتیان را، هر چند که از امت محمد(ص) باشند، از میان بر میدارد. او از
امت محمد(ص) آغاز میکند، این امت را تطهیر میسازد و اختلافی را که در آن رخ
نموده، روشن میفرماید و آموزههای رها شده این دین را تبیین میکند، او تفاوتی
میان هیچ دو انسانی قائل نیست؛ مگر به دلیل اعتقاداتشان و این است ویژگی او در
تورات و انجیل...
چگونه
اینان به رها کردن کتب آسمانی تن میدهند و گوش به سخنپراکنیهای تبلیغاتی شبکههای
تلویزیونی غرب که وابسته به کلیسا هستند، میسپارند؟!
همین
تبلیغات، کلیسا را به خانههایشان آورده و انجیل و تورات و بشارت این دو کتاب
آسمانی به رهبری موعود را آنچنان که خود میخواهند، برایشان شرح و تفسیر میکنند
و پیروان محمد(ص) و عرب را دشمنان آن رهبر موعود، معرفی مینمایند!
البته
رهبر موعود، با مسلمانان و عَرَب برخورد خواهد کرد! اما همچنان که با سردمداران
عَرَب برخورد میکند، با سردمداران «اروپا» هم برخورد خواهد کرد! اینان باید عقل
داشته باشند و فکر کنند. رهبری که پیامبران مژده آمدن او را دادهاند، نه قومی
است، نه یهودی است و نه نصرانی، نه از سرزمین جدید است (آمریکا) و نه از سرزمین
موعود (اسرائیل). او کسی است که همچون تمامی پیامبران روی به خدا دارد و تمامی
مردم را تنها به روی آوردن به خدا وا میدارد. خدایی که توحید او، موضوع همه خلقت
و موضوع هستی است و موضوع همه پیامبران و تمامی کتب آسمانی، بلکه موضوع همه سیاستها
و جنگها و نبردها است.
مشکل
بشریت که بزرگان عالم به دنبال چاره آنند، مشکل ثروتهای زمین نیست، که برای چند
برابر جمعیت فعلی هم کافی است و مشکل پیشرفت علمی هم نیست، که به مراحل پیشرفتهای
رسیده است. مشکل آن رهبریتی جهانی است که عقیده پا برجا و تفکر اخلاقی داشته باشد
تا بتواند ثروتها را عادلانه تقسیم کند و میان امتها و ملتها، جز به مقدار
ایمانشان به این تفکر، تفاوتی نگذارد.
و
این امر محقق نمیشود؛ مگر با یک نظریه قاعدهمند و یک مکتب اخلاقی که اصول آن
برای همه مردم یکسان بوده و از طبیعت بشری برخاسته و با فطرت سلیم او سازگار باشد
تا همه مردم بدان گردن نهند و حقیقتاً بدان ایمان آورند و در پناه آن احساس برادری
کنند و با تحقق آن، به آرمانی برتر و بالاتر دست یابند.
روشن
است که سرمایهداری، که هم در زیر بنا و هم در رو بنا، تفکری تمام مادی است، برای
این مأموریت سترگ انسانی، فکری و اخلاقی، مناسب نیست.
یک
نگاه به دخالتهای پنهان غرب در پیدایش دولتها، روشن میسازد که دورترین کس از
رهبری اخلاقی جهان، نظام سرمایهداری غرب و رهبران آن است. در برنامههای فعلی و
دراز مدت این نظام، فهرستی از جنگهای محلی و ایجاد مشکلات مرزی و منطقهبندی جهان
و تقسیم قومیتها و پراکندن بذر دشمنی میان ملتها و ایجاد مناطقی برای بر هم زدن
روابط همسایگان، در دستور کار است و معلوم است که چنین برنامهای، نیاز به
ظاهرسازی و دروغپردازی و دگرگونی حقایق دارد و مراکز ویژهای میخواهد تا این
برنامهها را به اجرا درآورده و بودجههای جهانی را در این راه هزینه نمایند! چنین
نظامی که هزینههای سنگینی صرف تحریف و دروغ میکند، آیا شایستگی رهبری جهان دارد؟
پینوشتها:
1. معلم ثانی ابونصر، محمد بن فارابی (260
339) از جمله فیلسوفان مطرح سدههای سوم و چهارم هجری قمری و نخستین فیلسوف بزرگ
مسلمان است. وی نظرات اجتماعی خود را در دو کتاب «آراء اهل المدینه الفاضله» و
«السیاسات المدینه» به رشته تحریر در آورده است. او جامعه آرمانی خود را مدینه
فاضله نامیده است. ارکان مدینه فاضله از دیدگاه فارابی عبارتند از: 1. لزوم وجود
رئیس، 2. فیلسوف بودن حاکم که چنین فردی با فلسفهورزی، قواعد کلی را با فلسفه
نظری در آمیخته و با مبدأ وحی در ارتباط است؛ اما این مدینه فاضله فارابی، دارای
ویژگیهایی است که عبارتند از: 1. تعاون، 2. خداوند و غایت قصوی بودن او، 3. معرفت
خداوند، 4. با فضیلت بودن مردم، 5. عدالت، 6. محبت و الفت، 7. صلح در مدینه فاضله
و تشبیه به خداوند داشتن در اوصاف. مترجم
2. سر
توماس مور (1478-1535 م.) متفکر انگلیسی در سال 1516 م. کتاب «اتوپیا» که یک اثر
تحقیقی سیاسی است را تألیف کرد. در این کتاب یک جهان آرمانی در قالب یک جزیره
خیالی به تصویر کشیده شده که همه شهروندان آن میتوانند به خوشبختی دست یابند. اصل
واژه utopia یونانی است و معنی آن
«جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» میباشد. مترجم
3. فرانسیس
بیکن، فیلسوف، دولتمرد و طبیعیدان انگلیسی (1561 1626 م.) از آثار وی میتوان از
کتابهای «ارغنون جدید»، «فزونی و ارجمندی دانش»، «تاریخ هانری هفتم»، «احیای
بزرگ»، «مقالات»، «رد فلسفهها»، «افکار و نتایج» و نهایتاً «آتلانتیس نو» نام برد.
کتاب آتلانتیس نوی فرانسیس بیکن ساختاری داستانی دارد و بیان ماجرای مسافرانی است
که کشتی آنها دستخوش طوفان میگردد و آنها از جزیرهای سرسبز، خرم و آباد سر در میآورند
که همان آتلانتیس نو است. در این کتاب نام بنیانگذار این مدینه فاضله «سلیمان» میباشد
و پارلمان آتلانتیس نو نیز «خانه سلیمان» نامیده شده است. در این اثر، فرانسیس
بیکن، غیر از روح تکنوکراتیک حاکم بر آن، رگههایی از یهودگرایی نیز دیده میشود.
در آتلانتیس نو، مهندسان و معماران و منجمان و زیستشناسان (در یک عبارت خلاصه،
تکنوکراتهای عالم مدرن) حکومت میکنند. بیکن در این رساله خود از برخی اختراعات
(نظیر زیردریایی و هواپیما) که در دوران او وجود آنها جزو رؤیاهای خیالبافانه
بود نیز سخن گفته است. مترجم
4. اطلاعاتی
درباره این کتاب پیدا نکردم. مترجم
5. توماس
کامپانلا Companella Thomas 1568- 1629 م.
از سوسیالیستهای انگلیسی است که جامعه اشتراکی مدنظر خود را در کتابش به نام
«کشور آفتاب» به تصویر میکشد. بر این کشور اشتراکی آرمانی حکومت مسیحی حاکم است و
اداره آن بر عهده کشیشان میباشد.
6. کُنفُسیوس
(479 551 ق.م) حکیم چینی و بنیانگذار مکتب کنفوسیوس. نامش «کنوگ چیو» بود و مردم
برای احترام وی را «کنفوسیوس» نامیدند. تعالیم کنفوسیوس، ترکیبی از اصول اخلاقی،
سیاست مدرن و مقداری مسائل دینی بود. وی معتقد بود که اجداد مردم، بر اساس قاعده
لی (li) زندگی میکردند. لی از دیدگاه کنفوسیوس،
معانی مختلفی داشت و برای پاکی، ادب، تشریفات و عبادت به کار میرفت. وی معتقد بود
با پیروی از لی، هر چیز به سامان میآید و جامعه آرمانی تشکیل میشود. مترجم
7. از
کتاب «انسان موجود ناشناخته» اثر دکتر آلکسیس کارل فرانسوی.
منبع:نشریه موعود شماره 137 و 138
بسم رب المهدی
از ولادت موعود تا شهادت امام عسکری(علیه السلام)
این دوره از زندگی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بردارنده نکات بسیار مهمّی است که به بخشی از آنها اشاره میشود:
معرّفی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعیان
از آن جا که ولادت امام دوازدهم(علیه السلام) به صورت پنهانی انجام گرفت بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجّت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسکری (علیه السلام) وظیفه داشت تا فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند تا آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت(علیهم السلام) برسانند و بدین ترتیب ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی نیز متوجّه وجود آن آخرین سفیر حق نگردد. «احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام یازدهم(علیه السلام) است میگوید: خدمت امام عسکری(علیه السلام) شرفیاب شدم و میخواستم در مورد امام پس از او سؤال کنم؛ ولی پیش از آن که سخنی بگویم فرمود: «ای احمد! همانا خدای متعال از آن زمان که آدم را آفریده، زمین را از حجّت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجّت خدا، بلا از اهل زمین برداشته میشود و (به برکت وجود او) باران باریده و بهرههای زمینی بیرون میآید.»
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟!
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویش همانند ماه تمام میدرخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجّتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمیدادم! همانا او هم نام و هم کنیه رسول خداست و کسی است که زمین را از عدل و داد پر میکند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»
گفتم: سرور من! آیا نشانهای هست که قلبم به آن آرام گردد؟!
(در این هنگام) آن کودک، لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت:
«اَنا بَقیةُ اللّهِ فی اَرْضِهِ والمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ… من بقیة الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت؛ ای احمد بن اسحاق، پس از این که با چشم خود میبینی در پی نشانه مباش!!»
احمد بن اسحاق گوید: پس(از شنیدن این سخنان)با شادمانی از خانه امام(علیه السلام) بیرون شدم…(۱)
همچنین محمد بن عثمان(۲) و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل میکنند:
چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و ) بدانید که ( پس از امروز او را نخواهید دید….»(۳)
گفتنی است که یکی از برنامههای دینی و سنّتهای سفارش شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد است و آن کشتن گوسفند و طعام دادن به گروهی از مردم است که برای سلامتی و طول عمر فرزند تأثیر فراوان دارد. امام حسن عسکری(علیه السلام) بارها برای فرزندش عقیقه کرد(۴) تا ضمن عمل به این سنّت نیکوی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) گروههای بسیاری از شیعیان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.
محمد بن ابراهیم گوید:
امام عسکری(علیه السلام) برای یکی از شیعیان خود، گوسفند سر بریدهای فرستاد و فرمود: «این از عقیقه فرزندم «محمد» است.»(۵)
معجزات و کرامات
یکی از فرازهای خواندنی زندگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سالهای نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزهها و کرامت هایی است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولا این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهی، مورد غفلت واقع شده است. ما تنها یک نمونه از آنها را میآوریم: ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید: زمانی که عمروبن عوف، (که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت.) قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسکری(علیه السلام) پسری دیدم که رویش مانند شب چهاردهم میدرخشید به گونهای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم (یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار ) فراموش کنم.
(در این هنگام آن کودک) به من گفت: «ای ابراهیم، نیازی به گریختن نیست! به زودی خدای متعال، شرّ او را از تو دور خواهد کرد!»
حیرتم بیشتر شد، به امام عسکری(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟! امام عسکری(علیه السلام) فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است….
ابراهیم گوید: بیرون آمدم در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد.(۶)
پاسخ گویی به سؤالات
آخرین ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سالهای آغاز زندگی، به سؤالات شیعیان در موارد گوناگون، پاسخهای محکم و قانع کننده میداد و دلگرمی و آرامش خاطر آنان را فراهم میکرد. برای نمونه روایتی را به اختصار نقل میکنیم:
سعد بن عبدالله قمی از بزرگان شیعه به همراه احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسکری(علیه السلام) برای طرح سؤالات و دریافت پاسخ آنها به محضر امام یازدهم شرفیاب میشود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:
چون خواستم سؤال کنم، امام عسکری(علیه السلام) به فرزندش اشاره کرد و فرمود: «از نور چشمم سؤال کن!» در این هنگام کودک رو به من کرده فرمود: «هر چه میخواهی سؤال کن!… پرسیدم: مقصود از «کهیعص»(ازحروف مقطعه قرآن )چیست؟ فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است. خداوند بنده(وپیامبر) خود زکریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را برای محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریا(علیه السلام) از پروردگارش خواست تا نامهای پنج تن(آل عبا) را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل(علیه السلام) را بر او فرو فرستاد و آن نامها را به او یاد داد. زکریا چون (نامهای مقدس)محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و علی و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را بر زبان میآورد اندوه و گرفتاریش برطرف میشد و وقتی حسین(علیه السلام) را یاد میکرد، بغض گلویش را میگرفت و مبهوت میشد. روزی گفت: بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد میکنم از اندوهها و نگرانی هایم راحت شده و دل آرام میشوم و چون حسین(علیه السلام) را به یاد میآورم، اشکم جاری و ناله ام بلند میشود؟! خداوند او را از داستان حسین(علیه السلام) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص» (رمز این داستان است). «کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان(او) و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفاکننده نسبت به حسین(علیه السلام) است میباشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسین(علیه السلام) است….»
گفتم: ای مولای من! چرا مردم از برگزیدن امام برای خود منع شده اند؟
فرمود: «(مقصود تو برگزیدن)امام مصلح است یا امام مُفسد؟» گفتم: امام مصلح(که جامعه را اصلاح کند). فرمود: «با توجه به اینکه هیچکس از درون دیگری آگاه نیست که به صلاح و درستی میاندیشد یا به فساد و تباهی، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مُفسِد (و اهل تبهکاری) باشد؟» گفتم: آری، امکان دارد. فرمود: «علّت، همین است.»(۷)و (۸)
گفتنی است که در ادامه روایت، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علّت دیگری نیز بیان کردهاند و به سؤالات دیگر هم پاسخ فرمودهاند که برای رعایت اختصار از بیان آنها خودداری شد.
دریافت هدایای مادّی
یکی از برنامههای شیعیان، فرستادن هدایای مادّی و واجبات مالی برای امامان معصوم(علیه السلام) بوده است و آن بزرگواران پس از پذیرفتن آن ها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز میکردند.
ابن اسحاق یکی از وکیلهای امام حسن عسکری(علیه السلام) می گوید:
«اموالی از شیعیان را به محضر امام یازدهم(علیه السلام) بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با چهرهای که مانند ماه تمام میدرخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسکری(علیه السلام) رو به فرزند خود کرده فرمود: «فرزندم هدایای شیعیان و دوستانت را باز کن!» کودک فرمود: «ای مولای من! آیا رواست دستِ پاک(خود)را به هدایای ناپاک و اموال پلیدی که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است دراز کنم؟!»
امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «ای ابن اسحاق، آن چه در میان اینان است بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند!!» پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: «این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است ( و نام او و نام محله اش را فرمود) که در آن شصت و دو اشرفی است. چهل و پنج اشرفی از آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دینارِ آن بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره دکانها است.»
امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام (از این اموال) حرام است؟!» کودک با دقت تمام، سکّههای حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد!
سپس کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: «در آن کیسه پنجاه اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست.» سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «پسر جانم راست گفتی!» سپس رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: «همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را نیازی به آن نیست…».(۹)
نماز بر جنازه پدر
آخرین فراز از زندگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است.
ابوالاَدْیان خدمتکار امام یازدهم(علیه السلام) در این باره میگوید:
«امام حسن عسکری(علیه السلام) در آخرین روزهای عمر شریف خود، نامه هایی را به من داد و فرمود: اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهی گشت و از خانه من ناله و افغان خواهی شنید و (بدن)مرا در محل غسل خواهی دید.» گفتم: ای سرور من! چون چنین روی دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: «هر کس پاسخ نامههای مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: «کسی که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمائید! فرمود:«کسی که از آن چه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.»(ولی) هیبت و شکوه امام مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست!
نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فریاد ناله و افغان از سرای آن حضرت شنیدم و(بدن) امام بر در عسکری(علیه السلام) را در محل غسل یافتم. در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را دیدم که خانه امام ایستاده است و جمعی از شیعیان، وی را (در مرگ برادر)تسلیت و (بر امامتش) تبریک میگفتند!! با خود گفتم: اگر این(جعفر)امام است که امامت، تباه میشود؛ زیرا او را میشناختم که اهل شراب و قماربازی و تارزنی است! (ولی چون در پی نشانهها بودم)پیش رفتم و(مانند دیگران)تبریک و تسلیت گفتم ولی او درباره هیچ چیز(از جمله جواب نامه ها)از من سؤالی نکرد. در آن حال عقید(یکی از خدمتکاران از خانه) بیرون آمد و(خطاب به جعفر) گفت: ای سرور من، برادرت(امام عسکری علیه السلام)کفن شده است، برخیز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعی از شیعیان داخل خانه شدم و امام یازدهم(علیه السلام) را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولی چون خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد، عقب رفت! آن کودک پیش آمد و بر بدن امام(علیه السلام) نماز گزارد. پس از آن (به من) فرمود: «جواب نامه هایی را که به همراه داری به من بده!» نامهها را به او دادم. و با خود گفتم این دو نشانه(از نشانههای امامتِ این کودک است). و جریان کیسه، باقی مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه میکشید! یکی از شیعیان از او پرسید این کودک کیست؟
جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده و نمیشناسم.
» ابوالادیان ادامه میدهد: «ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(علیه السلام) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه کسی تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامهها و اموالی است. بگو نامهها از کیست؟ و اموال چقدر است؟! جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟! در این حال خدمتکار( از اندرون )بیرون آمد و گفت: نامههای فلانی و فلانی همراه شماست و نام و نشانی صاحبان نامهها را گفت و نیز کیسهای با شماست که در آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است! آنها نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاده امام است…».(۱۰)
منبع
۱. کمالالدین ـ شیخ صدوق ـ ج۲
۲. تاریخ عصر غیبت ـ مسعود پورسیدآقایی و…
۳. دادگستر جهان ـ ابراهیم امینی
۴. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ولادت تا ظهور ـ محمدکاظم قزوینی
۵. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ جاسم حسین
۶. حیات فکری امامان شیعه ـ رسول جعفریان
۷. تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری ـ غلامحسین محرمی
۸. تاریخ غیبت صغری ـ سیدمحمد صدر
۹.کمال الدین ,ج۲,باب ۴۳ ,ح۲۱,ص.۱۹
۱۰.کمال الدین ج۲,باب ۴۳,ح۲ ,ص۲۲۳
نویسنده: عطیه هراتی
مطلق
اعتقاد
به مهدویت و احیای سبک زندگی دینی
عقلانیت و سبک زندگی،
دو ساحت متفاوت و در عین حال وابسته به شمار می روند که در تحلیل حیات فردی و
اجتماعی انسان ها به عنوان نظام معنایی و نظام نشانه ای مورد استفاده قرار می
گیرند. بر این اساس زندگی هر انسان یا جامه انسانی شامل رفتارهایی است که از
عقلانیت آن ناشی شده و همچنین حاصل باورهایی است که به سبک زندگی مشخص در رابطه با
آن انجامیده اند و از همین جهت می توان عقلانیت را به ریشه و سبک زندگی را به میوه
درخت زندگی آدمی تشبیه کرد.
زندگی
انسانی مجموعه ای از رویدادها و حوادث متوالی و متفاوتی است که بر مبنای سنجش و
انتخاب افراد به وجود آمده و تجربه می شوند. فرایند انتخاب و گزینش که توسط انسان
و در مواجهه با ایده ها، امکانات و وضعیت های گوناگون صورت می گیرد، در دو ساحت
نظری و عملی دنبال می شود؛ در ساحت نخست، آدمی مجموعه ای از دریافت ها و باورها
درباره خود و جهانی را که در آن قرار گرفته اختیار می کند و با گزینش این مجموعه،
به لحاظ نظری به گروهی از انسان ها با افکار و اعتقادات مشابه پیوند می خورد و از
گروه دیگری از آنها با باورهای بیگانه متمایز می شود. این ساخت « عقلانیت» نامیده
می شود و به حوزه ای از زندگی انسان اطلاق می شود که باورهای کلی و ذهنی او درباره
اساسی ترین مقولات حیات و ایده ها و قضاوت های او درباره مسائل مشترک زندگی بشری را
در بر می گیرد.
در
ساحت دیگر، آدمی منظومه ای از رفتارهای و شیوه های مربوط به جنبه های عینی و
روزمره زندگی را بر می گزیند و با این انتخاب، به لحاظ عملی خود را به مجموعه ای
از انسان ها پیوند می دهد و از کسان دیگری که شیوه های متفاوتی در زندگی دارند،
فاصله می گیرد. این ساحت « سبک زندگی» نام گرفته و به حوزه ای از زندگی انسان
اطلاق می شود که الگوها و رفتارهای او درباره مسائل روزمره و شئون متکثر حیات بشری
از جمله دانش، جنسیت، کار، تغذیه و سرگرمی را در بر می گیرد.
نزد
متفکران مسلمان این دو ساحت با عناوین « حکمت نظری » و « حکمت عملی » شناخته می
شود؛ حکمت نظری ناظر بر حکمت الهی، حکمت ریاضی و حکمت طبیعی بوده و در حکمت عملی
از اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن گفت و گو می شود. در واقع سبک زندگی انسان
متناسب با الگوهایی که او در زندگی خود به کار می گیرد و مصرف می کند، شکل می گیرد
و بر این اساس، سبک زندگی و شیوه زیست انسان ارتباط مستقیمی با عقلانیت به کار
گرفته شده توسط او دارد؛ عقلانیتی که در حوزه کلان و کلی در « دین » و در حوزه خرد
و محلی در « فرهنگ » به ظهور می رسد.
تا
آنجا که به دین اسلام مربوط می شود، قرآن به مثابه منبع اساسی فکر و ایمان دینی،
تأمین کننده « عقلانیت » و سنت رسول خدا به عنوان کانون اصلی عمل و رفتار دینی،
الهام بخش « سبک زندگی » اسلامی به شمار می رود. محتوای قرآن در بر گیرنده بینش
های بنیادین در رابطه با موجودیت عالم و منشأ آن و همچنین زندگی انسان در دنیا و استمرار
آن در آخرت بوده و تشکیل دهنده طرح کلی حیات –
چه در وضعیت ثابت و از پیش فراهم شده و چه در سیمای متغیر و ظرفیت لایتناهی آن –
به حساب می آید.
تجربه حضور تاریخی پیامبر خدا، بخش دیگری از سنت اسلامی را تشکیل می دهد؛ بر این اساس پیامبر یک مبلغ و پیام آور صرف نبوده و نفس وجود او به مثابه تجلی انسانی پیام الهی و نمونه کامل و تحقق یافته آن، جزئی از گفت و گوی خدا با انسان به شمار می آید.
همچنان که در قرآن به
حوزه های گوناگون حیات انسان توجه و درباره آنها گزاره هایی بیان شده است، پیامبر
نیز در ساحت های مختلف زندگی بشری مشارکت داشته و با مسأله هایی که عموم انسان ها
به طور معمول در زندگی خود با آنها مواجه می شوند، دست به گریبان بوده است. از این
رو نه تنها تأسی به پیامبر (ص) و الگوبرداری از او در زندگی امکان پذیر بوده که
مبتنی بر آیات قرآن، توجه به گفتار و رفتار پیامبر (ص) و سر سپردن به فرامین و
احکام او برای مسلمین –
به عنوان الگوی نیک (أسوه حسنه ) انسانی –
لازم است. تبعیت از پیامبر (ص) اطاعت از خداوند محسوب شده و دوست داشتن او شرط محبت
به خدا در نظر گرفته شده است و بر همین اساس سنت پیامبر (ص) به کلام الهی گره خورده
و احادیث نبوی – در مقام گزارش عادات
و رفتار پیامبر (ص) در زندگی و ارائه دهنده دیدگاه های او درباره مسائل گوناگون
حیات – مبنای عمل مسلمانان واقع
می شود. بر همین اساس محتوای اسلامی شامل قرآن و سنت پیامبر بوده و شرط رستگاری مسلمانان
نیز حضور توأم کتاب و سنت در زندگی آنها بیان شده است. جریان دین در زندگی انسان ها
با ظهور پیامبران آغاز می شود و در زمانه ای که مردم به زندگی روزمره خود عادت
کرده و روزگار می گذرانند، پیامبر مبعوث می شود تا زندگی آنها را تغییر دهد.
پیامبر سختی ها و زشتی های رنج و نازیبایی در میان آنان گفت و گو می کند. او از
وضعیت بهتری که زندگی آنها می تواند به خود ببیند، سخن می گوید و از آرزوها و ایده
آل هایی که می تواند در میان آنان محقق شود، پرده بر می دارد. بر این اساس، مواجهه
دین با زندگی انسان ها که در قالب بعثت، نبوت و راهنمایی پیامبران واقع می شود، در
گام نخست چهره ای « آسیب شناسانه » داشته و به وضعیت موجود اما نامطلوب زندگی مردم
مربوط می شود و در گام دیگر ماهیتی « راهبردی » پیدا می کند و به وضعیت موعود و
مطلوب زندگی مردمان ارتباط می یابد. در واقع انسان ها پس از آنکه نسبت به ناهنجاری
ها و نارسایی های فکری، اخلاقی و رفتاری خود –
که پیامبر پرده از آنها برداشته –
آگاهی می یابند، شیوه زندگی خود را تغییر می دهند و وضعیت جدیدی بر حیات آنها حاکم
می شود.
با
وجود این، این گونه نیست که بازگشت به زمانه قبل از بعثت پیامبر –
که زندگی در آن وضعیت چهره ای ناهنجار و نامعقول داشت –
ناممکن باشد بلکه این مخاطره همواره وجود دارد که زندگی مردمانی که بر اثر دعودت
پیامبر و راهنمایی او متحول شده اند، دوباره با رنج، سختی و زشتی توأم شود. همچنان
که در جریان تحول دینی زندگی، مردم همان انسان های پیشین بوده و تنها سبک زندگی
آنها تغییر یافته بود، در این وضعیت نیز ممکن است انسان ها –
در عین آنکه به ظاهر دین دار بوده و بر هویت دینی خود تأکید می ورزند –
شیوه زیست خود را تغییر داده و از ویژگی ها و ایده آل های زندگی دینی فاصله بگیرند؛
چیزی که از قرار معلوم اندک زمانی پس از دوره زندگی هر پیامبر تحقق می یابد و اساساً
شاید همین مسأله سبب شده تا برای رفع و اصلاح انحراف ها و فساد هایی که در زندگی
انسان های آشنا به دین به وجود می آید، پیامبر دیگری مبعوث شده تا شیوه زندگی دینی
را در میان آنها از نو به جریان اندازد. واقعیت این است که زندگی ما در زمانه ای
قرار گرفته که از هنگامه بعثت پیامبران و مواجهه مستقیم انسان ها با نزول وحی
فاصله دارد. آموزه ختم نبوت در نگاه اسلامی بر این نکته تأکید می ورزد و بیان می
کند که پس از بعثت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر دیگری مبعوث
نخواهد شد و بر این اساس او آخرین فرستاده خدا به سوی انسان ها تلقی می شود.
همچنین این واقعیت که اسلام در مقایسه با دیگر ادیان ابراهیمی وضعیتی متأخر داشته
و جدیدترین دین محسوب می شود، تأکید دیگری بر واقعیت زندگی اکنون ما در عصر غیبت
پیامبران و دوری از حضور تاریخی دین به حساب می آید. این فاصله طولانی به طور
طبیعی واکنش های متفاوتی را در میان کسانی که در زمینه دینی متولد شده و هویت آنها
متأثر از دین شکل می گیرد، در پی داشته است. برخی در اثر احساس مسافت زمانی میان
خود و عصر بعثت پیامبر در حقانیت دین شک کرده و از آن روی برتافته اند. بعضی از
انسان ها نیز با در نظر گرفتن تحولات شکل ظاهری زندگی در زمانه خود نسبت به عصر
ظهور دین، از در پیش گرفتن سبک زندگی دینی خودداری ورزیده اند و بالاخره جمعی
زیادی از آنها با وجود علاقه و اشتیاق به دین و در عین تأکید بر هویت و پیشینه
دینی خود، در فهم پیام دین و به کارگیری آموزه های دینی در زندگی دچار مشکل شده و
در تناقض میان آرمان و واقعیت گرفتار آمده اند. هر چند در این میان شمار اندکی نیز
حضور دارند که با وجود موانع و سختی های فراوان در پذیرش و به کارگیری محتوای دین
در زندگی خود موفق بوده و میراث دار واقعی سبک زندگی دینی به شمار می روند.
بر
خلاف دیگر ادیان که موعودیتی مبتنی بر نجات بخشی قومی یا رهایی معنوی یا حتی
تحولات کیهانی به تصویر می کشند، موعود اسلام و نجات بخشی او جنبه ای اخلاقی داشته
و موعودیت اسلامی به اصلاح سبک زندگی و شیوه زیست انسان ها نظر دارد. آن چنان که
آموزه مهدویت بیان می دارد، نه تنها ظلم و بی معنایی همه گیری در سراسر زمین –
پیش از ظهور موعود در آخرین مرحله تاریخ –
سیطره می یابد، که حتی در میان مسلمانان و افرادی که از هویت و سابقه دینی برخوردارند،
مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی فاحشی بروز می یابد و در تعبیری قرآنی به واسطه سوء اختیار
و بی اخلاقی آدمی فساد در خشکی و دریا ظهور یافته ( ظهر الفساد فی البر و البحر
بما کسبت ایدی الناس ) و زندگی چهره سخت و تاریک خود را به نمایش می گذارد.
در
چنین زمینه ای است که نجات بخشی موعود واقع می شود و با حذف عناصری که مدافع وضعیت
به وجود آمده قلمداد می شوند، به تغییر در شیوه زیست بشر و احیای عقلانیت و سبک
زندگی دینی مبادرت می ورزد. بر این اساس عاقلانه ترین واکنشی که در برابر مسأله
زندگی در عصر غیاب پیام آوران وحی و غیبت موعود به نظر می رسد، تلاش برای اصلاح
اخلاقی و توسعه عقلانیت و سبک زندگی دینی است تا علاوه بر حفظ هویت دینی، استقبال
از موعود و قیام اخلاقی او نیز امکان پذیر شود.
هدف نهایی
مبتنی بر آیات قرآن،
انسان و جهان مخلوق آفریدگاری یکتا، بی نیاز و برکنار از محدودیت های مادی بوده که
بر اساس علم و قدرت بی انتهای خود هستی ممکن را پدید آورده است. این خلقت بی معنا
نبوده و مبتنی بر هدفی مشخص و غایتی معلوم صورت گرفته و در این میان انسان –
به عنوان مخلوق مختار و مسوولی که قابلیت مورد تخاطب قرار دادن خداوند را دارد - حامل
امانتی است که متضمن شناخت هدف متعالی حیات و نیل به آن است. این امانت که در وجود
آدمی گنجانده شده و توسط پیام آوران الهی یادآوری و از آن بهره برداری می شود،
زمینه ساز سعادت ابدی انسان و سامان بخش زندگی پر نشیب و فراز او خواهد بود؛ اگر
چه مواجهه آدمی با این موهبت الهی همواره با موفقیت قرین نبوده و پیشینه طولانی
زندگی بشر حاکی از چالش مستمر آدمی با رسولان و اولیای حق بر سر ایمان و کفر به
خداوند است.
منبع:
نشریه همشهری آیه شماره 3
بسم رب المهدی
غیبت
پس از اینکه با شخصیت منجی بزرگ عالم و تحقّق بخش آرمان آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله و آخرین ذخیره الهی حضرت حجۀ بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شدیم، اکنون درباره غیبت آن یگانه دوران که بخش مهمی از زندگی آن حضرت است سخن میگوییم.
مفهوم غیبت
اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنی “پوشیده بودن از دیدگان” است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دوره ای است که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمی بینند و این در حالی است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی می کند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.
امام علی علیه السلام فرمود:
“سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم هست و در راهها (کوچه و بازار) گام برمی دارد؛ به خانه های آنها سر میزند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد می کند؛ گفتار مردم را می شنود و برایشان سلام می کند؛ می بیند و دیده نمی شود تا وقت (معین) و وعده (الهی).”(۱)
البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
“در صاحب این امر سنت هایی از انبیاء وجود دارد… اما سنّت او از یوسف علیه السلام، پنهان بودن است. خداوند بین او و مردم حجابی قرار می دهد (به گونه ای که) مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.”(۲)
بنابراین درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف غیبت به دو گونه روی می دهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگان پنهان است و در مواردی دیگر دیده می شود ولی شناخته نمی گردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.
پیشینه غیبت
غیبت و نهان زیستی، پدیده ای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده می شود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بوده اند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.
بنابراین غیبت یکی از سنّت های(۳) الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی علیهم السلام جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت بسر برده اند.(۴)
به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان یکی از سنتهای پیامبران یاد شده است و یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبیاء علیهم السلام در زندگی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شمرده شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
“به راستی که برای (امامِ) قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیست ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ، حضرت می فرماید: “خداوند می خواهد سنتهای انبیاء در غیبت هایشان درباره آن حضرت روی دهد.(۵)از سخن فوق این نکته نیز آشکار می شود که سخن از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سالها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا امام عسکری علیه السلام از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نیز وظایفی را برای مردم مؤمن در آن زمان بیان داشته اند.(۶)
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند:
“مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از فرزندان من است… برای او غیبتی است و حیرتی (پریشانی) تا آنگاه که مردمان از دین های خود گمراه شوند پس در آن زمان میآید مانند شهاب ثاقب (ستارهای روشن و تابان)؛ پس زمین را از عدل و داد پر می کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.”(۷)
فلسفه غیبت
به راستی چرا امام و حجت خدا در پس پرده غیبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گردید تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟
درباره این موضوع سخنان فراوانی گفته شده و روایات فراوانی نیز در دست است ولی پیش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نکته ای اساسی اشاره کنیم: ما ایمان داریم که خداوند عالم هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساسِ حکمت و مصلحت انجام نمی دهد خواه این مصلحت ها را بشناسیم یا خیر. و نیز همه رویدادهای خرد و کلانِ جهان با تدبیر پروردگار و به اراده او انجام می پذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بنابراین غیبت آن سرور نیز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانیم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
“بی تردید برای صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف غیبتی است که هر اهل باطلی در آن به شک می افتد.”
راوی از علت غیبت سؤال کرد. حضرت فرمود:”غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم… غیبت، سرّی از اسرار الهی است ولی چون میدانیم که خداوند بزرگ حکیم است می پذیریم که همه کارهای او (براساسِ )حکمت است و اگرچه علّت آن کارها برای ما معلوم نباشد.”(۸)
البتّه چه بسا انسانی که همه افعال خداوند را حکیمانه می داند و در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه یک پدیده، آرامش نفس و اطمینان قلبی بیشتری یابد. بنابراین به بحث و بررسی پیرامون حکمتها و آثار غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می پردازیم و به روایات مربوط به آن اشاره می کنیم:
تأدیب مردم
وقتی امت نسبت به پیامبر و امام قدر نشناسند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرمانی کنند، رواست که خداوند، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند تا به خود آیند و در روزگار غیبت او، ارزش و برکت وجود او را دریابند و در این صورت، غیبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.
امام باقر علیه السلام فرمود: “وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.” (۹)
استقلال و نبودن تحت پیمان دیگران
آنها که به دنبال ایجاد یک تحول و انقلاب هستند به ناچار در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان، عهد و پیمانی می بندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف آن مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد زیرا که مطابق روایات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان است. به همین جهت تا آماده شدن شرایط انقلاب، در غیبت می رود تا مجبور نباشد که با دشمنان خدا عهد و پیمانی ببندد.
در روایتی از امام رضا علیه السلام علت غیبت اینگونه بیان گردیده است:“برای اینکه آن زمان که با شمشیر قیام می کند، کسی بر عهده او (امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعتی نداشته باشد.(۱۰)
آزمایش مردم
امتحان کردن مردم یکی از سنّتهای خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون می آزماید تا میزان استواریشان در مسیر حق روشن شود. البتّه نتیجه امتحان برای خداوند معلوم است ولی در کوره آزمایشها این بندگان هستند که ساخته می شوند و به جوهر وجود خود پی می برند.
امام کاظم علیه السلام فرمود:“هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند برای صاحب این امر (= امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او از اعتقاد خود دست بر می دارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را امتحان می کند(۱۱)
حفظ جان امام
یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود می شد، حفظ جان خویش بود. آنها برای اینکه بتوانند در فرصتی دیگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرایطی که مورد تهدید قرار می گرفتند مخفی می شدند همانگونه که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از مکّه بیرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اینها به دستور و اراده خداوند است.
درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و علت غیبت او نیز در روایات متعدد چنین امری بیان شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
“امام منتظر، پیش از قیام خود، مدتی از چشمها غایب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خویش بیمناک است.(۱۲)
هر چند شهادت آرزوی مردان خداست ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین خدا باشد. اما آنگاه که کشته شدن فرد به معنی به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امری عقلی و پسندیده است. کشته شدن امام دوازدهم که آخرین ذخیره الهی است به معنی فرو ریختن کعبه آمال و آرزوی تمام انبیاء و اولیاء علیهم السلام و تحقق نیافتن وعده پروردگار در تشکیل حکومت عدل جهانی است. گفتنی است که در روایات نکته های دیگری نیز درباره علّت غیبت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان گردیده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود ولی آنچه مهم است اینکه همانگونه که پیش از این گذشت؛ “غیبت”، سرّی از اسرار الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از ظهور آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد عواملی است که در غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تأثیر گذار بوده است.
انواع غیبت
با توجه به مطالب گذشته، غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امری لازم و ضروری بود ولی از آنجا که همه حرکت ها و اقدام های پیشوایان بزرگ ما، در راستای تقویت پایه های ایمان و اعتقاد مردم بود و بیم آن بود که غیبت آخرین حجت الهی، آسیب های جدی و غیر قابل جبران به دیانت مسلمین وارد آورد، دوران غیبت با روندی حساب شده و برنامه ریزی دقیق آغاز گردیده و ادامه پیدا کرد.
سالها پیش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غیبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبانها افتاد و نقل محافل ائمه معصومین علیهم السلام و اصحاب ایشان شد. همچنین روش ارتباط امام هادی و امام عسکری علیهما السلام با شیعیان در قالبی جدید و به شکل محدودتری انجام گرفت و پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام رفته رفته آموختند که در بسیاری از نیازهای مادی و معنوی، مجبور به شرفیابی به محضر امام حاضر نیستند بلکه می توانند با مراجعه به کسانی که از سوی امامان به عنوان وکیل و فرد مورد اعتماد معرفی شده اند، به وظایف خود عمل کنند. با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز دوره غیبت حضرت حجۀ بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف باز هم رابطه امام و امت به کلّی قطع نشد بلکه مردم به وسیله نائبان خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با مولا و مقتدای خویش در ارتباط بودند و در همین دوره بود که شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گسترده تر با عالمان دینی، خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایف دینی به روی آنها بسته نیست. در این بستر مناسب بود که غیبت طولانی حضرت بقیۀ اللّه عجل الله تعالی فرجه الشریف اتفاق افتاد و ارتباطی که بین امام و شیعیان در زمانهای گذشته معمول و رایج بود، قطع گردید
اینک درباره ویژگیهای دو دوره کوتاه و بلند غیبت، مطالبی را خواهیم آورد.
غیبت کوتاه مدت
با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۶۰ هجری قمری، دوران امامت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شد و از همین زمان، غیبت کوتاه مدت آن گرامی که به “غیبت صغری” معروف است شروع شد و تا سال ۳۲۹ هجری قمری نزدیک به ۷۰ سال ادامه یافت.
مهم ترین ویژگی دوره غیبت صغری آن است که مردم از طریق نایبان خاص با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباط بودند و به وسیله آنها پیامهای آن حضرت را دریافت می کردند و پاسخ سؤالات خود را می گرفتند.(۱۳) گاهی نیز به واسطه نائبان امام، توفیق شرفیابی به حضور امام خویش را می یافتند.
نائبان خاص امام عجل الله تعالی فرجه الشریف که همگی از علما و بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند، چهار تن هستند که به ترتیب زمان نیابت خود عبارتند از:
۱. عثمان بن سعید عمری؛ وی از آغاز غیبت امام، عهده دار نیابت آن حضرت شد و در سال ۲۶۷ هجری قمری در گذشت. او وکیل امام هادی و امام عسکری علیهما السلام نیز بوده است.
۲. محمد بن عثمان عمری؛وی پس از پدرش عثمان بن سعید عهده دار نیابت شد و درحدود سال ۳۰۴ الی ۳۰۵ درگذشت .
۳. حسین بن روح نوبختی؛او پس از ۲۱ سال نیابت، در سال ۳۲۶ هجری قمری بدرود حیات گفت.
۴. علی بن محمد سمری؛ وی در سال ۳۲۹ هجری قمری از دنیا رفت و با مرگ او دوران غیبت صغری پایان گرفت.
نائبان خاص همگی توسط امام عسکری علیه السلام و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انتخاب گردیده و به مردم معرفی می شدند. شیخ طوسی رحمه الله علیه در کتاب الغیبه خود روایت کرده است که روزی چهل نفر از شیعیان به همراه عثمان بن سعید (نائب اول) به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند. امام علیه السلام، فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود: پس از من، این (کودک) امام شماست. از او اطاعت کنید… بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید تا عمر او به کمال برسد. پس (در غیبت او) آنچه عثمان (بن سعید )می گوید بپذیرید و از او فرمان برید که او جانشین امام شماست و کارها به دست اوست(۱۴)
در روایتی دیگر امام عسکری علیه السلام به نیابت محمدبن عثمان (نائب دوم) از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز تصریح فرموده است.
شیخ طوسی می نویسد: “عثمان بن سعید”به دستور حضرت عسکری علیه السلام، اموالی را که جمعی از شیعیان یمن آورده بودند، تحویل گرفت. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام گفتند، به خدا قسم عثمان از بهترین شیعیان شماست ولی با این کار، جایگاه او نزد شما، برای ما روشنتر شد. امام عسکری علیه السلام فرمود: بله، گواه باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسرش “محمد”نیز وکیل پسرم “مهدی”خواهد بود.(۱۵)
اینها مربوط به دوران قبل از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و در طول غیبت صغری نیز هر یک از نائبان، پیش از مرگ خود، نائب بعدی را که از سوی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انتخاب شده بود به مردم معرفی می کردند. این مردان بزرگ به سبب برخورداری از صفات و ویژگی هایی، برای نیابت خاص ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شایستگی یافتند. امانتداری، پاکدامنی، عدالت در گفتار و رفتار، راز داری و پنهان کاری و پوشاندنِ اسرار اهل بیت علیهم السلام در شرایط ویژه دوره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خصوصیات مهم آنها بود. ایشان مورد اعتماد و اطمینان امام علیه السلام و پرورش یافتگان مکتب خاندان پاک پیامبر بودند. بعضی از آنان از سنّ یازده سالگی تحت تربیت امامان علیهم السلام قرار گرفتند و علم را در کنار ایمانی قوی در وجود خویش به کمال رسانیدند. نام نیک آنها بر سر زبانها بود و صبر و بردباری و تحمل مشکلات و مقاومت در برابر سختیها چنان با وجودشان عجین شده بود که در سخت ترین شرایط نیز از امام خود اطاعت کامل داشتند و در کنار همه این صفات زیبا، از توان مدیریت و رهبری شیعیان برخوردار بودند و با فهم و آگاهی کامل و درک حساسیت زمان و بهره گیری از امکانات موجود، جامعه شیعه را در صراط مستقیم الهی هدایت کردند و آنان را از گذرگاه غیبت صغری به سلامت عبور دادند.
مطالعه دقیق دوره غیبت صغری و نقش مهم نواب اربعه در ایجاد ارتباط بین امت و امام به خوبی اهمیت این دوره از حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را نشان می دهد. وجود این ارتباطها و نیز راه یافتن برخی از شیعیان به محضر امام خویش در طول دوران غیبت صغری تأثیر فراوانی در اثبات ولادت امام دوازدهم و آخرین حجت پروردگار داشت و این دستاورد مهم درست در زمانی بود که دشمنان می کوشیدند تا شیعیان را نسبت به تولّد فرزندی برای امام عسکری علیه السلام دچار شک و تردید نمایند. به علاوه این دوره، زمینه و بستر مناسبی برای شروع غیبت کبری بود که در آن دوران مردم از داشتن هر گونه ارتباط با امام خود توسط افرادی معین، محروم می شدند ولی با آرامش خاطر و اطمینان به وجود و حضور امام و بهره مندی از برکات او، به روزگار غیبت کامل حضرت، پا نهادند.
غیبت بلند مدت
در آخرین روزهای عمر نائب چهارم در نامه ای از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به او چنین آمده بود: “بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری، خداوند در مصیبت وفات تو، به برادران دینی ات، پاداش بزرگ کرامت فرماید؛ چرا که تو تا شش روز دیگر به سرای باقی خواهی رفت. از این رو به کارهایت رسیدگی کن و درباره جانشین پس از خود به کسی وصیت مکن! زیرا که دوره غیبت کامل (و طولانی) فرا رسیده است و از این پس ظهوری (برای من )نخواهد بود مگر پس از فرمان الهی و آن پس از گذشت مدتی دراز خواهد بود که دلها را سختی و قساوت فراگیرد و زمین از ظلم و ستم پر گردد…”(۱۶)
بنابراین با وفات آخرین نائب خاص امام دوازدهم در سال ۳۲۹ هجری قمری، دوره غیبت طولانی که به “غیبت کبری”معروف است، آغاز شد و این دوران همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خداوند ابرهای غیبت، کنار رود و جهان از پرتو مستقیم خورشید فروزان ولایت، بهره مند گردد.
همانگونه که گذشت در دوره غیبت صغری، شیعیان به وسیله نائبان خاص با امام خود رابطه داشتند و با تکالیف الهی خود آشنا می شدند ولی در دوران غیبت کبری این نوع ارتباط قطع گردیده و مردم مؤمن برای شناخت وظایف دینی خود تنها به نائبان عام آن حضرت که همان عالمان دینی وارسته و مراجع بزرگ تقلید هستند مراجعه می کنند و این جریان، مسیر روشنی است که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خود در نامه ای به یکی از چهره های مورد اعتماد شیعه، ترسیم فرمود. در فرازی از این نامه که توسط دومین نائب خاص امام ابلاغ شد چنین آمده است: “واَما الْحوادثُ الْواقعۀِ فَارجِعوا فیها الی رواةِ حدیثنا فَانَّهم حجتی علَیکُم وأَنَا حجۀُ اللّه علَیهم…(۱۷)
و اما در مورد رویدادهایی که (در آینده) رخ خواهد داد (و برای شناخت وظیفه الهی خود در شرایط گوناگون) به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید. زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم…”
این راهکار جدید برای پاسخ گویی به پرسش های دینی و مهمتر از آن شناخت وظیفه فردی و اجتماعی شیعیان در دوره غیبت کامل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گویای این واقعیت است که نظام مترقّی امامت و رهبری در فرهنگ شیعه، نظامی پویا و زنده است که در شرایط مختلف، امر هدایت و رهبری مردم را به استوارترین روش، انجام داده است و در هیچ دوره ای پیروان مکتب را بدون یک سرچشمه هدایتگر رها نکرده است بلکه سررشته امور آنها را در زوایای مختلف زندگی فردی و جمعی به دست با کفایت عالمان دین شناس و پرهیزگار که امانتدار دین و دنیای مردم هستند، سپرده است تا کشتی جامعه اسلامی را در دریای پر تلاطم و طوفانی جهان و سیاستهای سیاستبازان استعمار از افتادن در گرداب حوادث حفظ کرده و مرزهای اعتقادی شیعیان را پاسداری کنند.
امام هادی علیه السلام در بیان نقش علمای دینی در زمان غیبت فرمود:
“اگر نبودند علمایی که پس از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و آنها را به سوی امامشان هدایت کنند و با حجت ها و دلیل های محکم الهی از دین او (که دین خداست) حمایت کنند و اگر نبودند آن عالمان هوشیار که بندگان خدا را از دام های شیطان و شیطان صفتان و از (دشمنی های) دشمنان اهل بیت علیهم السلام نجات می دهند، هیچ کس نمی ماند مگر اینکه از دین خدا بیرون می رفت!! ولی ایشان هستند که سررشته دلها (و افکار و عقاید ) شیعیان را با استواری در دست دارند آنچنان که کشتی بان، سکّان کشتی را به دست می گیرد. آن عالمان، برترین(بندگان) نزد خداوند متعال هستند.”(۱۸)
نکته ای که قابل توجه است شرایط و خصوصیاتی است که رهبری جامعه باید دارا باشد. زیرا که سپردن اختیار امور مردم در دین و دنیا به فرد یا افرادی که عهده دار این مسئولیت بزرگ می شوند باید همراه با دقت نظر و تشخیص صحیح و دقیق باشد. به همین جهت پیشوایان معصوم علیهم السلام، ویژگی های فوق العاده ای را برای مرجع دینی و بالاتر از آن، مقام ولایت امر مسلمین که به “ولی فقیه” معروف است، بیان کرده اند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
“از میان فقها و عالمان دین آنکس که (در برابر هر گناه کوچک یا بزرگ) خود نگهدار بوده و نگهبان دین و آیین (و اعتقادات خود و مردم) باشد و با خواسته ها و تمایلات شخصی خود مخالفت کرده و از دستورات مولا (و امام عصر) خود اطاعت کند، بر مردم است که از او پیروی کنند. و بعضی از فقهای شیعه چنین هستند نه همه آنان.”(۱۹).
منبع :
۱. الغیبۀ نعمانى، باب ۱۰ ، ح ۳، ص ۱۴۶
۲ . کمال الدین، ج ۲، باب ۳۳ ، ح ۴۶ ، ص۲۸
۳. قرآن کریم در سورههای متعددی از جمله غافر، آیه ۵۸ ؛ فتح، آیه ۲۳ و اسراء، آیه ۷۷ سخن از سنّت الهى مطرح کرده است و از مجموع اینهااستفاده مى شود که مقصود از سنّت الهى قوانین ثابت و اساسى الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد. (تفسیر نمونه، ج ۱۷ ، ص ۴۳۵ ، با تلخیص) .
۴. کمال الدین، ج ۱، باب اول تا هفتم، ص ۲۵۴ تا ۳۰۰ .
۵. بحارالانوار، ج ۵۲ ، ح ۳، ص ۹۰
۶. ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوم، باب هاى ۲۶ تا ۲۹ ، صص ۳۱۲ تا ۳۴۰ .
۷. کمال الدین، ج ۱، باب ۲۵ ، ح ۴، ص ۵۳۶ .
۸. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴ ، ح ۱۱ ، ص ۲۰۴ .
۹. علل الشرایع، ص ۲۴۴ ، باب ۱۷۹ ] .
۱۰ . کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴ ، ح ۴، ص ۲۳۲ .
۱۱. الغیبۀ طوسى، فصل ۵، ح ۲۸۴ ، ص ۱۲ ۳۷
۱۲.کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴ ، ح ۷، ص ۲۳۳ .(۱۹۷ -
۱۳ .متن نامهها که به توقیعات مشهور است در کتاب هاى علماى شیعه موجود است (براى نمونه بحارالانوار، ج ۵۳ باب ۳۱ ، ص ۱۵۰ .
۱۴ . الغیبۀ طوسى، فصل ۶، ح ۳۱۹ ، ص ۳۵۷.
۱۵. همان، فصل ۶، ح ۳۱۷ ، ص ۳۵۵ .
۱۶ . الغیبۀ طوسى، فصل ۶، ح ۳۶۵ ، ص ۳۹۵ .
۱۷. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵ ، ح ۳، ص ۲۳۶ .
۱۸ احتجاج، ج ۱، ح ۱۱ ، ص ۱۵
۱۹ . احتجاج، ج ۲، ص ۵۱۱
صدها سال است که جامعه بشری از فیض ظهور حجت خدا محروم گردیده و امت اسلامی از درک محضر رهبری آسمانی و پیشوایی معصوم، بی بهره مانده است. به راستی وجود او در غیبت و زندگی او در پنهانی و دور از دسترس همگان چه آثاری برای جهان و جهانیان دارد؟ آیا نمی شد در نزدیکی های دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غیبت خویش از شیعیان نباشد؟
این سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جایگاه امام و حجت الهی سرچشمه میگیرد.
به راستی جایگاه امام در مجموعه هستی چگونه است؟ آیا همه آثار وجودی او به آشکار بودن او وابسته است؟ آیا او تنها برای رهبری و پیشوایی مردمان است یا وجود او برای همه موجودات دارای اثر و برکت است؟
از نظر شیعه و براساس تعالیم دینی، امام، واسطه فیض رسانی پروردگار به همه پدیده های جهان آفرینش است. او در نظام هستی محور و مدار است و بی وجود او عالم و آدم، جن و ملک و حیوان و جمادی نمی ماند.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود:
“اگر زمین بدون امام بماند هر آینه اهل خود را فرو می برد.”(۱)
اینکه او در رساندن پیام های خدا به مردم و راهنمایی آنها به سوی کمال انسانی، واسطه است و هر فیض و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است. زیرا از ابتدا خداوند متعال از طریق پیامبران و سپس جانشینان آنها قافله بشری را هدایت کرده است. ولی ازکلمات معصومین علیهم السلام استفاده میشود که وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه ای برای رسیدن هر نعمت و فیضی از ناحیه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگی است. به بیان آشکارتر همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای الهی دریافت میکنند از کانال امام می گیرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت ها و بهره های دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.
در فرازی از زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی است اینگونه آمده است:
“بکُم فَتَح اللّه وبکُم یخْتم وبکُم ینَزِّلُ الغَیثَ وبکُم یمسک السماء اَنْ تَقَع علَی الاَرضِ الاّ باذنه(۲)
(ای امامان بزرگ) خداوند به سبب شما (عالم را) آغاز کرد و به سبب شما (نیز آن را) پایان میدهد و به (سبب وجود) شما باران را فرو میفرستد و به (برکت وجود )شما آسمان را نگه داشته است از اینکه بر زمین فرود آید، جز به اراده او”
بنابراین آثار وجودی امام تنها به ظهور و آشکاری او خلاصه نمیشود بلکه وجود او در عالم حتّی در غیبت و نهان زیستی سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات الهی است و خدا خود اینگونه خواسته است که او که موجود برتر و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و داده های الهی به سایر پدیده ها باشد و در این عرصه فرقی بین غیبت و ظهور او نیست. آری همگان از آثار وجود امام بهره می گیرند و غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در این جهت خللی ایجاد نمی کند.
جالب اینکه وقتی از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف درباره نحوه بهره مندی از آن حضرت در دوره غیبت، سؤال میشود میفرماید:
“واَما وجه الانتفاعِ بی فی غَیبتی فَکَا الانتفاع بِالشَّمسِ اذا غَیبتْها عنِ الاَبصارِ السحاب(۳)
بهره مندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است آن گاه که به وسیله ابرها از چشمها پوشیده است“
تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت او به قرار گرفتن خورشید در پسِ ابر، نکته های فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت میکنند چنان که وجود گرامی امام عصر مرکز نظام هستی است.
“ببقائه بقیت الدنیا وبیمنه رزِقَ الْوری وبوجوده ثَبتَت الارض والسماء(۴)
به سبب بودن او دنیا باقی است و به برکت وجود او، عالم روزی میخورند و به خاطر وجود او زمین و آسمان، استوار مانده است.
آفتاب، لحظه ای از نورافشانی دریغ نمیکند و هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره میگیرد. چنان که وجود ولی عصرواسطه دریافت همه نعمت های مادی و معنوی است که از ناحیه پروردگارِ جهان به بندگان میرسد ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات،بهره مند میگردد.
اگر این آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. چنانکه اگر عالم از وجود امام گرچه در پشت پرده غیبت محروم بماند سختی ها و نابسامانی ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگی را غیر ممکن میسازد.
آن حضرت در نامهای به شیخ مفید خطاب به شیعیان خود میفرماید:
“انّا غَیرُ مهملینَ لمراعاتکُم ولا ناسینَ لذکْرِکُم و لَولا ذلک لنَزَلَ بکُم اللاّواء واصطَلَمکُم الاَْعداء(۵)
ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده ایم و هرگز شما را از یاد نبرده ایم و اگر نبود (عنایات پیوسته ما) حتماً سختیها و بلاهای فراوانی به شما می رسید و دشمنان شما را نابود میکردند.”
بنابراین آفتاب وجود امام بر عالم وجود میتابد و به همه هستی فیض میرساند و در این میان برای بشریت و به ویژه جامعه مسلمین و امت شیعه و معتقد به او برکات و خیرات بیشتری دارد که به نمونه هایی از آن میپردازیم:
از سرمایه های مهم زندگی، امید است. امید مایه حیات و نشاط و پویایی است. امید عامل حرکت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده ای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه، پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختیها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نیروئی بزرگ و پشتوانهای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته است؛ امید به آینده سبز مؤمنین و دین باوران بوده است. آینده ای که خیالی و افسانه ای نیست؛ آینده ای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد. زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این من و تو و مائیم که باید آماده باشیم.
هر جامعه ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد مورد نظر، نیاز به وجود رهبری آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه ای آینده، همت گمارند. رهبر زنده و فعال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطه های گوناگون، نسبت به راههای انحرافی، هشدار می دهد.
امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گرچه در غیبت است ولی وجود او عامل جدی برای حفظ مکتب شیعه است. او با آگاهی کامل از توطئه های دشمنان، به شیوه های مختلف، مرزهای فکری شیعیان را پاسداری میکند و آن گاه که دشمن فریب کار با وسیله ها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه می گیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راه های نفود او را میبندد.
برای نمونه، عنایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیعیان بحرین را از زبان علاّمه مجلسی(۶)میشنویم:
در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت میکرد، که وزیرش در دشمنی با شیعیان آن جا، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد، که به صورت طبیعی این واژه ها بر پوست آن نقش بسته بود:”لا اله الا الله، محمد رسول الله و ابوبکر و عمر وعثمان و علی خلفاء رسول الله”. فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانه ای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است.نظر تو درباره ی شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند که ازمذهب خود دست میکشند وگرنه آنان را میان گزینش سه چیز مخیر میکنیم؛ پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه(۷) بدهند و یا این که مردان شان را میکشیم زنان و فرزندان شان را اسیر میکنیم و اموال شان را به غنیمت میبریم.
فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و زنان و فرزندان تان را اسیر میکنم یا این که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن گاه از میان این ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او، امام و صاحب ماست.
آن مرد چنین کرد، ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای محمد بن عیسی! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده ای؟ محمد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود:
ای محمد بن عیسی! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا میدانی و به گفتن من نیاز نیست.فرمود: راست میگویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمده ای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمدبن عیسی! در خانه ی آن وزیر لعنۀ الله علیه درخت اناری است. هنگامی که درخت تازه انار آورده بود، او از گل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه ی وزیر میدهم. چون به خانه ی وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو! کیسه ی سفیدی خواهی یافت که قالب گلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان بده. نشانه ی دیگر این که به فرمانروا بگو: که معجزه ی دیگر ما این است که چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست!
محمدبن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده بود، آشکار گشت.فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیله گر را به قتل رساندند(۸)
قرآن کریم میفرماید:
(و قُلْ اعملُوا فَسیرَی اللّه عملَکُم ورسولُه والْمؤْمنُونَ)(۹)
(ای پیامبر به مردم) بگو عمل کنید (ولی بدانید) که خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان، کارهای شما را میبینند.
در روایات آمده است که مراد از “مؤمنون”در این آیه شریفه، امامان معصوم علیهم السلام هستند(۱۰) بنابراین، اعمال مردم به نظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میرسد. و آن بزرگوار از پس پرده غیبت، شاهد و ناظر کارها است. این حقیقت اثر تربیتی بزرگی دارد و شیعیان را به اصلاح کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر حجت خدا و امام خوبی ها به زشتی ها و گناهان آلوده شوند باز میدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکی، بیشتر باشد، آئینه دل و جانش، صفای بیشتری می یابد و این روشنی و زلالی در گفتار و رفتار او آشکارتر میگردد.
پیشوایان معصوم علیهم السلام، معلّمان و مربیان اصلی جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره ها برده اند. درزمان غیبت نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ممکن نیست ولی آن معدن علوم الهی به راه های مختلف، گره از مشکلات علمی و فکری شیعیان باز میکند. در دوره غیبت صغری، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامه های امام که به توقیعات مشهور است پاسخ داده میشد(۱۱)
امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤالهای او، نوشته است:
“خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم بدارد؛ اما اینکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردی، بدان که بین خدا و هیچ کس خویشاوندی نیست و کسی که مرا انکار کند از من نیست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است… و اما اموال تان را تا پاکیزه نکنید قبول نمیکنیم…
و اما اموالی که برای ما فرستادی از آن رو میپذیریم که پاکیزه و طاهر است… و کسی که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است… و چگونگی استفاده از من، مانند بهره مندی از خورشید پشت ابر است و من امان مردم روی زمین هستم همانطوری که ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموری که سودی برایتان ندارد پرسش نکنید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته اند به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست، سلام بر توای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است.”(۱۲)
پس از غیبت صغری هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده اند.
میر علاّم یکی از شاگردان مقدس اردبیلی(۱۳) چنین میگوید:
نیمه شبی در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علی علیه السلام بودم ناگاه شخصی را دیدم که به سمت حرم میرود، به سوی او رفتم چون نزدیک شدم؛ دیدم که شیخ و استادم ملا احمد مقدس اردبیلی(قدس سره) است. خود را از او پنهان کردم.
نزدیک حرم مطهر شد در حالی که در بسته بود؛ ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل حرم گردید! و پس از مدتی کوتاه از حرم خارج شد، و به سمت کوفه متوجه گردید.به دنبال او روانه شدم به طوری که مرا نمیدید تا آن که داخل مسجد کوفه گردید و در نزد محرابی که امیرالمؤمنین علیه السلام را در آن ضربت زده اند قرار گرفت و مدتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بیرون رفت و به سمت نجف متوجه گردید من همچنان دنبال او بودم تا آنکه به مسجد حنانه رسید؛ ناگاه بدون اختیار سرفه ام گرفت چون صدای مرا شنید برگشت نگاهی به من کرد و مرا شناخت. فرمود: میر علام هستی؟ گفتم:آری! گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت علی علیه السلام شدی تا حال با شما هستم. شما را به حق این قبر قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم به من خبر دهید!
فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم آن را به کسی نگویی! چون به او اطمینان دادم فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود برای حل آن به امیرالمؤمنین علیه السلام متوسل میشوم. امشب نیز مسئله ای برای من مشکل شد و در آن فکر میکردم؛ ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم.
چون به حرم مطهر رسیدم چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده به خدا نالیدم که جواب آن را از آن حضرت دریابم ناگاه از قبر مطهر ندایی شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف سؤال کن زیرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب(مسجد کوفه ) آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم.(۱۴)
امام و حجت خدا وظیفه رهبری و هدایت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت نور هدایت او هستند، راهنمایی کند.برای انجام این مأموریت الهی، گاهی آشکارا و بی پرده، با انسانها ارتباط برقرار میکند و با گفتار و کردار زندگی سازخود،راه سعادت و بهروزی آنها را نشان میدهد و زمانی دیگر با استفاده از قدرت ولایت خود که نیروی غیبی و الهی است در درون قلبها اثر میگذارد و با توجهی ویژه وعنایتی خاص، دلهای آماده را، مایل به خوبیها و زیباییها میکند و راه رشد و کمال آنها را هموار میسازد. در این بخش، نیازی به حضور ظاهری امام و ارتباط مستقیم با او نیست بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات قلبی انجام میگیرد.
امام علی علیه السلام در بیان این بخش از فعالیت های امام میفرماید:
خداوندا، جز این نیست که باید حجتی از سوی تو در زمین باشد تا خلق را به سوی آئین تو رهنمون گردد… و اگر وجود ظاهری او از مردم پنهان باشد ولی بی شک تعالیم و آداب او در دلهای مؤمنین پراکنده است و آنها براساس آن عمل میکنند(۱۵)
امام غایب از طریق همین هدایت ها به کار نیروسازی برای قیام و انقلاب جهانی، همت می گمارد. و آنها که شایستگی های لازم را دارا باشند تحت تربیت ویژه امام، برای حضور در رکابِ آن حضرت آماده میشوند و این یکی از برنامه های امام غایب است که به برکت وجود او انجام میشود.
بدون تردید، امنیت از اصلی ترین سرمایه های زندگی است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگی و حیات طبیعی موجودات را درمعرض نابودی قرار داده است و کنترل آفتها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادی ممکن است ولی عوامل معنوی نیز در آن تأثیر فراوانی دارد.در روایات پیشوایان ما، وجود امام و حجت الهی، در مجموعه جهان آفرینش، به عنوان عامل امنیت زمین و اهل آن شمرده شده است.
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خود فرموده است:
و انِّی لاََمانٌ لاهلِ الاَْرضِ…؛
من موجب ایمنی (از بلاها) برای ساکنان زمین هستم.(۱۶)
وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت الهی گرفتار آیند و طومار حیات زمین و اهل آن در هم پیچیده شود.
قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:
(و ما کانَ اللّه لیعذِّبهم و اَنْت فیهِم…)
“(ای رسول ما) تا زمانی که تو در میان ایشان (مسلمانان) هستی، خداوند هرگز آنها را به عذاب (عمومی) گرفتار نخواهد کرد.”(۱۷)
حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نیز به عنایت خاص خود بلاهای بزرگ را به ویژه از جامعه شیعیان و فرد فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، شیعیان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست یاریگر او را در بالای سر خودنشناسند!
آن گرامی در مقام معرفی خود فرموده است:
“أَنَا خاتم الاَْوصیاء و بِی یدفَع اللّه عزَّوجلَّ الْبلاء منْ اَهلی و شیعتی؛
من آخرین جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هستم و خدای تعالی به (سبب وجود) من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور میکند”(۱۸)
در جریان شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالهای پرالتهاب دفاع مقدس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سایه افکند و نظام اسلامی و ملت مسلمان و مهدوی را از گردنه توطئه های سنگین دشمن، عبور داد! شکسته شدن حکومت نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷به فرمانِ امام خمینی ، حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی آمریکا در سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، کشف کودتای نافرجام نوژه در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱ و ناکامی دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه دیگر شواهد گویایی است.
موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دلهای شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. آن ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر گردیده و دست شفابخش خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی کسی را یار و یاور و راهنما گشته است و در لحظه های سرد ناامیدی، دلهای منتظر را گرمی امید، بخشیده است. او که باران رحمت الهی است، در همه حال، بر کویر تفتیده جانها باریده و با دعای خود برای شیعیان، سبزی و خرّمی را برای آنها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشین آستان حضرت دوست، دستهای خواهش را گشوده و برای من و تو این چنین خواسته است:
“یا نُورالنُّورِ یا مدبرَ الاُْمورِ یا باعثَ منْ فی القُبورِ صلِّ علی محمد وآلِ محمد واجعلْ لی و لشیعتی منَ الضّیقِ فَرَجاً ومنَ الْهم مخْرجاً واَوسع لَنَا المنْهج و اطلق لَنا منْ عنْدک ما یفَرِّج وافْعلْ بِنا ما اَنْت اَهلُه یا کَریم(۱۹)
ای روشنایی نور،ای تدبیر کننده کارها،ای زنده کننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه راه چاره ای باز کن و راه (هدایت) را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است به روی ما بگشا و آنچنان که تو شایسته آن هستی با ما رفتار کن ای کریم.”
آنچه گفته شد بیانگر آن است که از آثار وجود امام گرچه در غیبت به سر برد امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که لیاقت و شایستگی داشته اند لذت همنشینی و همنوایی آن یار بی همتا را چشیده اند.
منابع
۱. کافى، ج ۱، ص ۲۰۱ ]
۲. مفاتیح
الجنان، زیارت جامعه کبیره. توضیح اینکه این زیارت از امام هادى علیه السلام نقل
شده است و از نظر سند و عبارات، عالى است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان شیعه
بوده است.
۳. احتجاج،
ج ۲، ش ۳۴۴ ، ص ۵۴۲
۴. مفاتیح
الجنان، دعاى عدیله.
۵. احتجاج،
ج ۲، ش ۳۵۹ ، ص ۵۹۸
۶. او
از علمای بزرگ شیعهی عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود بجا گذاشته، معروفترین
آنها کتاب بحارالانوار است که مجموعهای گران سنگ از کلمات اهل بیت: است که در ۱۱۰
جلد تنظیم شده است. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
۷. پولى
که غیر مسلمانانى که در پناه حکومت اسلامى زندگى مى کنند، در برابر تأمین امنیت و
برخوردارى از امکانات به دولت اسلامى مى پردازند.
۸. بحارالانوار،
ج ۵۲ ، ص ۱۷۸
۹. سوره
توبه، آیه ۱۰۵
۱۰. کافى،
ج ۱، باب عرض الاعمال، ص ۱۷۱.
۱۱. ر.ک: کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵ ، صص ۲۳۵ .
۱۲. همان، ح ۴، ص ۲۳۷ ]
۱۳. او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی نمونه و مثال زدنی است و بنابر نقل علامه مجلسی، بارها محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف گردیده و از وی آثار ارزشمندی هم بجای مانند حدائقالشیعه و… مزار او در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام میباشد.
۱۴. بحارالانوار، ج ۵۲ ، ص ۱۷۴
۱۵ . اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲ ، ص
۱۶ . کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵ ، ح ۴، ص ۲۳۹
۱۷ . سوره انفال، آیه ۳۳
۱۸ کمال
الدین، ج ۲، باب ۴۳ ، ح ۱۲ ، ص ۱۷۱
۱۹ . منتخب
الاثر، فصل ۱۰ ، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸
دیدار یار
امّا لازم است که درباره بحث ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نکات زیر توجه شود:
نکته اول اینکه، ملاقات با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گاهی در حالت اضطرارو درماندگی افراد روی میدهد و گاهی در حالت عادی و به دور از اضطرار. به بیان روشنتر گاهی ملاقاتها برای دستگیری امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اشخاصی است که در وضعیتی گرفتار شدهاند و احساس تنهایی و بی کسی به آنها دست داده است مثل جریان ملاقات بسیاری از افراد که در مکانهای مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم کردهاند و امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا یکی از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگردانی نجات داده است و اکثر ملاقاتها از همین قبیل است.
ولی در مواردی ملاقاتها در غیر حالت اضطرار بوده است و ملاقات کننده به جهت مقام معنوی ویژهای که داشته به حضور امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب شده است.
با توجه به نکته فوق باید توجه داشت که ادّعای ملاقات و دیدار آن حضرت از هر کسی پذیرفته نیست.
نکته دوم اینکه، در طول مدت غیبت کبری و به ویژه در زمان ما، افرادی با ادّعای ملاقات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پی جمع کردن مردم و کسب نام و نانی برای خود بودهاند و از این راه بسیاری را به گمراهی و انحراف در عقیده و عمل کشانیده اند؛ با توصیه خواندن بعضی دعاها و انجام برخی اعمال که بسیاری از آنها هیچ اصل و اساسی ندارد و با دعوت از مشتاقان دیدار، برای شرکت در جلسه هایی که محتوای قابل قبولی ندارد، وعده دیدار حجّت خدا را میدهند و بدینگونه امر ملاقات با آن امام غایب را کاری سهل و در دسترسِ همگان جلوه میدهند در حالی که بدون تردید آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غیبت کامل قرار گرفته است و جز برای افرادی انگشت شمار که تنها راه نجات آنها عنایت مستقیم آن مظهر لطف الهی است رخ نمینماید.
و نکته سوم اینکه جریان ملاقات تنها در صورتی ممکن است که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصلحت را در وقوع آن ببیند. بنابراین هرگاه با وجود همه شور و اشتیاق یک عاشق و تلاش او برای شرفیابی به محضر امام، ملاقاتی دست ندهد نباید گرفتار یأس و ناامیدی گردد و این را نشانه نبود لطف و عنایت امام بداند همانگونه که آن کس که به فیض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، این دیدار نشانه آن نیست که در تقوا و فضیلت به کمال رسیده است.
جان سخن اینکه اگر چه دیدن جمال نورانی امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتی بزرگ است امّا امامان ما و به ویژه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان نخواستهاند که در پی دیدار امام زمان خود باشند و برای رسیدن به این مقصود، چلّه نشینی کرده و یا بیابان گردی پیشه کنند؛ بلکه در کلمات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) سفارش فراوان شده است که شیعیان پیوسته به یاد آن حضرت بوده و برای فرج او دعا کنند و در جلب رضای او در گفتار و کردار بکوشند و در راستای اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمینه ظهور آن امید بشریت فراهم گردد و عالم از فیض مستقیم او بهره مند شود.
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود میفرماید:
«اَکْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم( ۲ )؛
برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست».
در اینجا مناسب است جریان شیرین ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی را که از خوبان روزگار خویش بوده است نقل کنیم ولی به جهت رعایت اختصار به بیان نکات مهم آن اکتفا میکنیم:
آن مرد شایسته و با تقوا، همیشه از بغداد به کاظمین میرفت و دو امام بزرگوار حضرت جواد و حضرت کاظم(علیهما السلام) را زیارت میکرد. او میگوید: مقداری خُمس و حقوق مالی برعهده ام بود. به همین جهت به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن را به عالم فقیه و پارسا شیخ انصاری; و بیست تومان آن را هم به عالم فقیه شیخ محمد حسین کاظمی; و بیست تومان هم به آیت الله شیخ محمد حسن شروقی; دادم و تصمیم گرفتم که بیست تومان دیگر بدهی خود را پس از بازگشت به بغداد به آیة الله آل یاسین; بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوی کاظمین رفتم و دو امام بزرگوار را زیارت کردم. پس از آن به منزل آیة الله آل یاسین رفتم و بخشی از باقی مانده بدهی شرعی خود را به او تقدیم کردم و از او اجازه گرفتم که باقی مانده آن را به تدریج به او یا کسی که او را مستحق بدانم بپردازم. ایشان اصرار کرد که نزد او بمانم اما به خاطر کارهای ضروری، عذر خواهی کرده و خداحافظی کردم و به سوی بغداد حرکت کردم. وقتی یک سوم راه را رفته بودم با سید بزرگوار و با وقاری روبرو شدم. او عمامهای سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالی مشکی آشکار بود و برای زیارت به سوی کاظمین میرفت. نزدیک من آمد و سلام کرد و به گرمی با من دست داد و مرا در آغوش کشید و به سینه چسبانید و به من خوش آمد گفت و فرمود: خیر است، کجا میروی؟
گفتم: زیارت کرده و اینک عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به کاظمین (و امشب را در آنجا بمان) ! گفتم: نمیتوانم! گفت، میتوانی، برگرد تا گواهی دهم که از دوستان جدّم امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از دوستانِ ما هستی و شیخ نیز گواهی میدهد. خداوند میفرماید: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهیدَین»(۳) (دو نفر را شاهد بگیرید).
حاج علی بغدادی میگوید: من پیش از این از آیة الله آل یاسین خواسته بودم که برای من سندی بنویسد و در آن گواهی کند که من از شیعیان و دوستداران اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) هستم تا آن نامه را در کفن خویش قرار دهم. از سید پرسیدم: از کجا مرا شناختی و چگونه این گواهی را میدهی؟! فرمود: چگونه انسان کسی را که حق او را به طور کامل میدهد نمیشناسد؟! گفتم: کدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقی که به وکیل من دادی. گفتم: وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن! گفتم: آیا او وکیل شماست؟ فرمود: آری.
از گفتار او شگفت زده شدم. فکر کردم میان من و او، دوستی دیرینهای است که من فراموش کرده ام زیرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان کردم از من توقع دارد که مبلغی از آن خمس که بر عهده دارم بدان جهت که از نسل پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) است به او تقدیم کنم. بنابراین گفتم: از حقوق شما فرزندان پیامبر مقداری نزد من هست و اجازه گرفته ام که آن را مصرف کنم. تبسم کرد و گفت: آری! مقداری از حقوق ما را به وکلای ما در نجف پرداختی. پرسیدم: آیا این کارم پذیرفته درگاه خداست؟ فرمود: آری!
به خود آمدم که چگونه این سید، بزرگترین علمای عصر را، وکیل خود میخواند. اما بار دیگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش کردم!
گفتم: سرورم! آیا درست است که میگویند: هر کس در شب جمعه امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند (از عذاب خدا) در امان خواهد بود. گفت: آری! و در همان حال دیدگانش پر از اشک شد و گریست. چیزی نگذشت که دیدم در حرم مطهر کاظمین(علیه السلام) هستیم بی آنکه از خیابانها و راههایی که به حرم میرسد، عبور کرده باشیم. کنار در ورودی ایستادیم. گفت: زیارت بخوان! گفتم: سرورم من نمیتوانم خوب بخوانم. گفت: آیا من بخوانم تا با من زیارت کنی؟ گفتم: آری!
او شروع کرد و بر پیامبر و یک یک امامان(علیهم السلام) سلام گفت و پس از نام مبارک امامعسکری(علیه السلام) رو به من کرد و گفت: آیا امام زمانت را میشناسی؟ گفتم: چگونه نمیشناسم؟! فرمود: پس بر او سلام کن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّه یا صاحِبَ الزَّمان یابْنَ الْحَسن!» تبسم کرد و فرمود: «عَلَیکَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ».
پس وارد حرم شدیم و ضریح را بوسیدیم. فرمود: زیارت بخوان. گفتم: سرورم، نمیتوانم خوب بخوانم. فرمود: آیا برایت بخوانم؟ گفتم: آری! او زیارت مشهور به «امین اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آیا جدّم حسین(علیه السلام) را زیارت میکنی؟ گفتم: آری امشب شب جمعه و شب زیارتی امام حسین(علیه السلام) است. او زیارت مشهور امام حسین(علیه السلام) را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپدید شد و هر چه جستجو کردم او را ندیدم!!
تازه به خود آمدم و به یاد آوردم که سید مرا با نام و نشان صدا
زد. خواست که به کاظمین برگردم و با اینکه
نمیخواستم بازگشتم. فقهای بزرگ را وکیل خود خواند و سرانجام نیز به صورت ناگهانی
پنهان شد. پس از این اندیشه دریافتم که آن حضرت امام عصر(علیه السلام) بوده است و
دریغا که دیر او را شناختم.( ۳)
طول عمر
از مباحث مربوط به
زندگی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طول
عمر آن بزرگوار است. برای بعضی این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری
چنین طولانی داشته باشد؟!( ۴)
سرچشمه این سؤال و علت طرح آن این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهای محدودی است که حداکثر بین ۸۰ تا ۱۰۰ سال طول میکشد(۵) و بعضی با دیدن و شنیدن اینگونه عمرها، نمیتوانند یک عمر طولانی را باور کنند یا آن را دور میشمارند. وگرنه عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری امری غیر ممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به این حقیقت رسیدهاند که ممکن است انسان، سالهای بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود.
برنارد شاو میگوید:
«از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمر بشر نمیتوان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسئله مرزناپذیری است.»( ۶ )
پروفسور «اتینگر» مینویسد:
«به نظر من با پیشرفت تکنیکها و کاری که ما شروع کرده ایم بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.»( ۸ )
بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راههای غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشانگر امکان چنین پدیدهای است چنانکه در این مسیر گامهای موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صدوپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند مهمتر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخ انسانها بارها تجربه شده است و در کتابهای آسمانی و تاریخی، انسانهای زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شدهاند که مدت عمر آنها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.
در این زمینه کتابها و مقالات متعدّدی نوشته شده است که برای نمونه چند مورد را بیان میکنیم:
۱. در قرآن آیهای هست که نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر میدهد و آن آیه درباره حضرت یونس(علیه السلام) است که میفرماید:
«اگر او (یونس(علیه السلام)) در شکم ماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی میماند.» ( ۹ )
بنابراین از نظر قرآن عمری بسیار طولانی (از عصر یونس(علیه السلام) تا روز رستاخیز) که در اصطلاح زیست شناسان عمر جاویدان نامیده میشود برای انسان و ماهی امکان پذیر است.( ۱۰ )
۲. قرآن کریم در مورد حضرت نوح(علیه السلام) می فرماید:
«به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس /۹۵۰ سال در میان آنها درنگ نمود.»( ۱۱)
آنچه در آیه شریفه آمده است مدت پیامبری آن حضرت است و براساس برخی روایات، مدت عمر آن بزرگوار /۲۴۵۰ سال بوده است!( ۱۲ )
جالب اینکه در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«در امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنّت و شیوهای از زندگی حضرت نوح(علیه السلام) است و آن طول عمر است.» ( ۱۳ )
۳. و نیز درباره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:
«… و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر به آنها مشتبه شد… به یقین او را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد که خداوند توانا و فرزانه است.» (۱۴)
همه مسلمانان به استناد قرآن و احادیث فراوان معتقدند که عیسی(علیه السلام) زنده است و در آسمان هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرود آمده و او را یاری خواهد کرد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«در صاحب این امر (مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهار سنّت از چهارتن از پیامبران است… و از عیسی(علیه السلام) سنتی دارد و آن اینکه: (درباره مهدی نیز) میگویند: او مرده است در حالی که او زنده میباشد.» ( ۱۵ )
علاوه بر قرآن در تورات و انجیل نیز سخن از عمرهای طولانی مطرح گردیده است.
در تورات آمده است که:
«… تمام ایام آدم که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد… جمله ی ایام «انوش» نهصد و پنج سال بود که مُرد… و تمامی ایام «قینان» نهصد و ده سال بود که مُرد… پس جمله ی ایام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد…». (۱۶)
بنابراین تورات صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال) اعتراف میکند.
در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشانگر آن است که عیسی(علیه السلام) پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده و به آسمان بالا رفته است. (۱۷) و در روزگاری فرود خواهد آمد و مسلّم است که عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن میشود که پیروان دو آئین یهود و مسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.
گذشته از اینکه طول عمر از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، در مقیاس قدرت بی نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم در اختیار خداوند است و تأثیر همه سببها و علّتها به اراده او بستگی دارد و اگر او نخواهد سببها از تأثیر باز میماند و نیز بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد میکند و میآفریند.
او خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون میآورد و آتش سوزنده را بر ابراهیم(علیه السلام) سرد و سلامت میسازد و دریا را برای موسی و پیروانش خشک میکند و آنها را از میان دو دیوار آبی عبور میدهد! ( ۱۸ )آیا از اینکه به عصاره انبیاء و اولیاء و آخرین ذخیره الهی و نهایت آمال و آرزوی همه نیکان و تحقق بخش وعده بزرگ قرآن عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرمود:
«… خداوند عمر او را (مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبتش طولانی میگرداند، سپس به قدرت خدایی اش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار میسازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست.» (۱۹ )
بنابراین جریان طول عمر امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ابعاد مختلف عقلی و علمی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه اینها از جلوههای اراده خداوند بزرگ و تواناست.
منبع
۱. ر.ک: جنّة المأوى و النّجم الثاقب، محدث
نورى.
۲. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.
۳. سوره بقره، آیه ۲۸۲.
۴. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۵ و النجم
الثاقب، داستان ۳۱.
۵. اکنون در سال ۱۴۲۵ هجرى قمرى هستیم و با
توجه به اینکه تولد امام مهدى در سال ۲۵۵ هجرى قمرى واقع شده است، پیشواى ما هم
اکنون ۱۱۷۰ سال دارد.
۶. البته هم اکنون عمرهاى بالاى صد سال هم یافت مى شود که به نسبت بسیار کم است.
۷. راز طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) على اکبر مهدى پور، ص ۱۳.
۸. مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.
۹. سوره الصافات، آیه ۱۴۴.
۱۰. خوشبختانه کشف ماهى /۴۰۰ میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار امکان چنین عمرى را براى ماهى، عینى کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/۸/۴۳).
۱۱. سوره عنکبوت، آیه ۱۴.
۱۲. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹.
۱۳. کمال الدین، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱.
۱۴. سوره نساء، آیه ۱۵۷.
۱۵. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷.
۱۶. تورات (ترجمه ى فاضل خانى)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.
۱۷. عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲.
۱۸. اینها حقایقى است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء، آیه ۶۹ و سوره شعراء، آیه ۶۳.
۱۹. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹.