ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
جانشینی بعد از
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله(
در
عصر شیخ مفید(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به
نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده میشد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته
بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید(ره) نیز به آن مجلس
وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده
بود.
پس
از لحظهای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: « آیا اجازه میدهی، در حضور این
دانشمندان، سؤالی از شما کنم؟»
قاضی: بپرس.
شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت میکنند که
پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله) در صحرای غدیر، درباره حضرت علی (علیه
السّلام) فرمودند:
« مَنْ
کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.»
آیا
این حدیث صحیح است و یا اینکه شیعه آن را به دروغ ساخته است؟
قاضی: این روایت،صحیح است.
شیخ
مفید: منظور از کلمه «
مولی» در این روایت چیست؟
قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.
شیخ
مفید: اگر چنین است پس طبق
فرموده پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ، علیـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت
بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنیها بین شیعه و سنّی برای چیست؟
قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و
مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به
خاطر روایتی، درایت را ترک نمیکند!!
شیخ
مفید:شما درباره این حدیث چه میگویید که
پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله) ، در شأن حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند:
« یَا
عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: « ای علی! جنگ تو،جنگ من است، و
صلح تو، صلح من است».
قاضی: این حدیث، صحیح است.
شیخ
مفید: بنابراین آنانکه جنگ
جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام
ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خداـ صلّی
اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.
قاضی: ای برادر! آنها (طلحه و زبیر و ...)
توبه کردند.
شیخ
مفید:جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در اینکه
پدید آورندگان جنگ، توبه کردهاند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت
را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمیکند.
قاضی،
در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو
کیستی؟»
شیخ
مفید:من خادم شما محمّدبن محمّدبن نعمان
هستم.
قاضی
هماندم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت:« اَنْتَ
الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»
علمای
مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آنها گفت: من در
پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان
کند.
هیچ
کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او
بر سر زبانهای مردم افتاد.
منبع:
مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم).
اى یافته از جانب حقّ نعمت و ناز
زنهار مبر پیش کسى دست نیاز
گر خیر خود از غیر خدا میجوئى
شک نیست که ناامید میگردى باز
سلام صبحتون بخیر.
پست جالبی بود.
با ارزوی قبولی طاعاتتون روز خوبی داشته باشید.
سلام . ممنون. خوشحالم که مورد توجه تون قرار گرفت.
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!