ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با تو هستم سهراب !
تو که گفتی « گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد ؟ »
راست می گویی تو
چه تفاوت دارد ، قفس تنگ دلم
خالی از کس باشد
یا به قول تو پر از
ناکس و کرکس باشد؟
من ، نه تنها چشمم ، واژه را هم شستم
فکر را ، خاطره را
خواب یک پنجره را ، زیر باران بردم
چترها را بستم
من به این مردم شهر پیوستم
من نوشتم همه ی حرف دلم
آرزو کردم و گفتم که هوا ، عشق ، زمین
مال من است
ولی افسوس نشد ...
زیر باران من نه عاشق دیدم
نه که حتی
یک دوست !
زیر باران ، من فقط خیس شدم
باز هم می گویی « چشم ها را باید شست ؟ جور دیگر باید دید ؟ ... »
سلام
وبلاگت زیباست!
به منم سر بزن!
سلام . ممنون از لطفتون. حتما سر می زنم.