وبلاگ من

مسائل مختلف

وبلاگ من

مسائل مختلف

مطرب دوره گرد

مطرب دوره گرد باز آمد
 
نغمه زد ساز نغمه پردازش

سوز آوازه خوان دف در دست
شد هماهنگ ناله سازش

پای کوبان و دست افشان شد
دلقکِ جامه سرخ چهره سیاه

تا پشیزی ز جمع بستاند

از سر خویش بر گرفت کلاه

گرم شد با ادا و شوخی یِ او

سور رامشگران بازاری

چشمکی زد به دختری طناز

خنده یی زد به شیخ دستاری

کودکان را به سوی خویش کشید
که : بهار است و عید می اید

مقدمم فرخ است و فیروز است

شادی از من پدید می اید

این منم ، پیک نوبهار منم

که به شادی سرود می خوانم

لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت
:
که نه از شادیَم... پی نانم
! ...
مطرب دوره گرد رفت و ، هنوز

نغمه یی خوش به یاد دارم از او
می دوم سوی ساز کهنه ی خویش

 
که همان نغمه را برآرم از او ...  

سیمین    بهبهانی

دلم گرفته ای دوست

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

 
ادامه مطلب ...

لیک آزادی گرامی تر عزیز

پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی -از شیطنت- بازی کنان
بست با دستش دهان استکان

!  

ادامه مطلب ...